17، خواستگاری سرپایی!

کلا من به عشق در نگاه اول اعتفاد ندارم!

اینکه کسی رو ببینی و در نگاه اول بگی: واو! این همون نیمه ی گمشده ی منه به نظرم گزافه ای بیش نیست!

من فکر میکنم که رابطه ها ساخته می شن، نه که یهو از آسمون بیفتن پایین و خوشبختمون کنن!

برای ساختن رابطه باید تلاش کرد، گذشت و فداکاری داشت و از همه مهمتر طرف رو دوست داشت.

خب این بود دیدگاه من در مورد روابط همسری و ازدواج و خواستگاری!

+ امروز آقای راننده ی تاکسی توی راه دانشگاه از بنده خواستگاری فرمودن!

+ اولین بار نبود البته. کم پیش نیامده! نظری هم ندارم! بگم خدایا هدایتشون کن! خدایا عقلشون بده! نمیدونم!!!

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
مریم بانو

16، غلط گیری!

خدا وکیلی اینجوری که استاد من پایان نامم رو خونده و اشکال گرفته؛

اگر داورم بود 12 هم نمی شدم!

فایل رو براشون فرستادم. ایشون پرینت گرفتن، مطالعه کردن، غلط گرفتن!،

اسکن کرده و پی دی اف فایل اسکن شده رو برای من فرستادن تا تصحیح کنم، بلکه رستگار شوم!

+ شاهکار عظمی مشاور من هستن که در چند جمله به طور خلاصه فرمودن کمی اشکالات نگارشی، ویرایشی و... دارد که اصلاح بفرمایید. نامبرده درباره اینکه اشکالات کجاست حرفی نزد! و از اون مهم تر در مورد نتایج هیچ نظری نداشتن. جملشون هم در این موارد اینه که " در کل خوبه!" واقعا خسته نباشید عرض می کنم خدمتشون!!!!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

15، ارثیه ی پدربزرگ برای من


از پدربزرگ کلی چیزهای خوب به من به ارث رسیده.
در مورد ارثیه های معنوی که از ایشون بهم رسیده بعدا مفصل حرف می زنم.
ارثیه های مادی که به شخص من رسیده و مخصوص من بوده چند تا چیز بوده.
یکی یک کلاه شبیه کلاه های سربازای آلمان نازی که مشکی رنگه و من کلی باهاش عکس گرفتم! :)
یک کتاب به اسم" تمدن اسلام و عرب" نوشته گوستاو لوبون.
کتاب قدیمی با چاپ سنگی سال 1318 که یکی از دوستان پدربزرگ سال 1333 بهشون هدیه کرده.
و یک انگشتر عقیق مردونه.
دوتای اولی رو خودشون در قید حیات به من بخشیدن و سومی رو پارسال مادربزرگم.
سوال اینه که با انگشتر عقیق مردونه که اندازه ی دستم هم نیست چکار کنم!؟
تا 2 سال پیش فکر میکردم کتاب مذکور نایاب هست. تا اینکه توی کتابسرا دیدم که به مبلغ 15000 تومن به فروش میرسه!
این بود ارثیه مادی ما.
از مادربزرگ هم یک انگشتر فیروزه ( به نظر من این هم مردونه هست با این طراحی عجیبش!)
و یک تسبیح و سجاده و روسری و مهر و سایر ملزومات نماز به من به ارث رسیده.
+ خدا اموات همه ی شما رو رحمت کنه.
+ این چند روز که مشهد بودم خیلی یادشون میفتادم. دوست داشتم اینا رو جایی بنویسم. :)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

14، هدیه تولد

دیروز به مناسبت 17 ربیع الاول توی مدرسه به محمد و مصطفی هدیه دادن.

یکی از همسایه هاشون که توی مدرسه با هم هستن کلی شاکی شده و گریه و ... که چرا به من هدیه نمی دین.

یاد خودم افتادم!

آمادگی بودم به دختر همسایمون روز تولد حضرت زهرا هدیه دادن؛

من کلی ناراحت شدم و وقتی اومدم خونه کلی گریه کردم.

مامان بهم گفت به تو روز تولد حضرت مریم هدیه میدن!!!

تا مدتی کار من این بود که از مدرسه که میام بپرسم که تولد حضرت مریم کی هست!؟

نا گفته نماند که به خاطر کارت پستال هایی که از تمثال حضرت مریم و حضرت مسیح اون موقع ها داشتیم برامون غریبه و نا آشنا نبودن ایشون. :)

یادش بخیر.... دنیای صاف و ساده ی بچگی....

+ پدر محمد و مصطفی به علت خاصی این اسم ها رو برای بچه هاش انتخاب کرده.

چند سال قبل اینکه ازدواج کنه یک خانومی رو جایی میبینه و عاشقش میشه. اما نمی دونسته خانوم کیه و از طرفی خجالت میکشیده بره و از کسی بپرسه.

سالها میگذره و مشرف میشه مدینه. اونجا کلی نذر و نیاز و قول و قرار میزاره توی حرم نبوی که با این خانوم ازدواج کنه.

یکیش این بوده که انشالله بچه هاش پسر بشن و اسم های پیامبر رو براشون بزاره. :)

نذر 10 سال شله زرد پختن توی روز رحلت پیامبر و موارد دیگه رو هم داشته البته.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

13، عیدانه


روشن جهان ز نور جمال محمد است
خرم ز چشمه های کمال محمد است

مادست کی زنیم به دامان دیگران
تا دامن محمد و آل محمد است

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو