۱۰۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

120، حرف های خاله زنکی عید! (2)

1- داییم یک کوزه ی عتیقه داره، اومده بود خونمون، گفت اگر عروس بشی، کوزه رو میدم بهت!

گفتم همین مونده بود برای عروسی کردن وعده وعید بدین بهم!


2- این داییم یک پسر 12 ساله داره، وقتی به دنیا اومده بود، داییم میگفت این نامزد مریمه!

همینجوری پیش بره فکر کنم حرف دایی درست از آب دربیاد. :)


۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

119، مادر شوهر؟!

1- حتما این جوک رو شنیدین که بعد از مقایسه ی زن دوستی مردهای آمریکایی و معشوقه دوستی مردهای فرانسوی، می رسه به مردهای ایرانی که با وجود زن و .... مادرشون رو از همه بیشتر دوست دارن!

2- چند وقت پیش سریالی آمریکایی می دیدم، در مورد زن های خانه دار. حدود 10 سال پیش تولید شده و به فراز و نشیب های زندگی چند زن خانه دار که همسایه ی هم هستند، می پردازه. جالبه که مردهای امریکایی هم دقیقا از همون الگوی مردهای ایرانی در مورد احترام به مادرشون پیروی می کنند و زن ها در هر صورتی باید با مادر همسرشون کنار بیان! 

3- از مفهوم روانکاوی مادری کردن، یعنی بی چشم داشت بخشیدن؛ یعنی بدون انتظار فداکاری کردن و همه ی مفاهیمی ازین دست.

4- اولین عشق هر پسری مادرش هست، اون هم نه وقتی که جوون هست و احتمالا جذاب. بلکه زمانی که کاملا ناتوانه و حتی نمی تونه قاشق برداره و غذا بخوره. مادر کسی هست که همه ی ناتوانیها و ضعف های فرزند رو می بینه و باز هم به اون بدون هیچ چشمداشت محبت می کنه و عشق می ورزه، (برای ما خانوم ها موضوع کمی متفاوته. ما بخشی از وجودمون مادر هست و ....باشه برای بعد! :)  )، یک زن وقتی بچه دارمیشه از همه وجودش به بچش میبخشه. مادر تنها کسی هست که همیشه و در هر شرایطی با وجود همه ی نقصها و کاستیهای فرزند، دوستش داره؛ حتی با وجود خستگی و کارو ... براش  وقت میزاره، بدون منت و چشمداشت! پس طبیعیه که این جایگاهی که مادر توی ذهن پسرش داره دست نیافتنی باشه و غیر قابل رقابت.

5- یادمون باشه میشه و گاهی باید برای همسرمون مادری کنیم، اما دقت کنیم که محبت و عاطفه ی کامل مادری رو ما به هیچ مردی نمیتونیم بدیم، جز بچه های خودمون، پس نمیتونیم باعشق مردی به مادرش رقابت کنیم. بهتره که جایگاه خودمون رو بدونیم و نخوایم برای همسرمون مادری کنیم. ما همسر باشیم کافیه. همین نقش رو خوب ایفا کنیم به قدر کافی عزیز خواهیم بود.

6- مسئله ای که اغلب ما خانومها فراموش میکنیم اینه که نمیشه چیزی رو بخوایم، اما جوانبش رو نه! نمیشه که ما بخوایم با مردی زندگی کنیم، اما خانوادش رو نخوایم سال تا سال ببینیم مثلا! بهترین کار اینه که ما به مادر همسرمون احترام بزاریم،دوستش داشته باشیم، دید بدی نسبت به حرفاش نداشته باشیم و اینو یادمون نره که همسر ما پسر مادرش هم هست و نسبت به اونها هم وظایفی داره و باید برای اونا هم وقت بزاره. :)

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

118، حرف های خاله زنکی عید! :)

1- همه ی خانوم ها انواع قابلمه ها و کاربردهاش رو میشناسن.  مثلا قابلمه های چدنی و مسی برای درست کردن غذا خیلی خوب هستند؛ منتها نباید گذاشت که غذا توی اون ها سرد بشه. بهتره که از قابلمه های روی یا لعابی برای نگهداشتن غذای اضافه توی یخچال استفاده کرد. در مورد نگهداری ظروف هم به اندازه ی کافی اطلاعات دارن که مثلا با قاشق چوبی و.... غذا رو توی قابلمه ی چدنی هم بزنن. خانوم محترمی هستند که قابلمه های چدن رو بعد ازینکه غذا سرو شد؛ به جای اینکه بشورن، با دستمال پاک می کنن و میزارن توی کابینت!


2- آقا و خانوم محترمی حدود 10 سال هست که ازدواج کردن. بعد از کلی وعده و وعید خانواده هاشون که پوشک و لباس و ....بچه رو کلا ما تقبل می کنیم، شما فقط یک بچه بیارید، چند روز قبل عید شازده پسرشون به دنیا اومده، حالا مادر و بچه خونه ی پدر خانوم هستن. پدر بی جنبه داده با نستعلیق براش بنوسین که " از بوسیدن بچه خودداری فرمایید، حتی شما!" و کل در و دیوار اتاقی که مادر و بچه اونجا هستند رو باهاش پر کرده! زیرش هم نوشته دکتر م. که پزشکشون هست، میگه اینو نوشتم که تاثیر حرفم بیشتر بشه! مثل اینکه بعضیا توی ف.ب. هر چی دلشون میخواد می نویسن و زیرش می نویسن دکتر. شریعتی. !!!!

+ البته همچنان پوشک و سایر ملزومات کودک رو دو تا پدربزرگش تقبل می کنن! خدا عمرشان دهاد!!!



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

117، در مکافات پذیرش اشتباه!

بعضی از ما حاضریم بمیریم،
اما نپذیریم که ممکنه اشتباه کنیم!
همین عدم پذیرش و کنارنیومدن با اشتباه،
زندگی رو اول به خودمون و بعد بقیه سخت میکنه.
ما حاضریم بدبخت بشیم وحرفمون درست باشه،
به جای اینکه بپذیریم حرفمون اشتباه بوده و خوشبخت بشیم.
۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مریم بانو

116، آرزوهای بر باد رفته!

موقعی که دانشجو بودم، یعنی تا 17 اسفند ماه 92

یکی از مهمترین آرزوهام این بود که دفاع کنم و بعدش چند روز حساااااابی بخوابم!

بلافاصله بعد دفاعم که خونه تکونی بود و کلی کار و ....هیچی!

الان هم که بهاره و من بیکارم و خوابیدن ایییییینهمه لذت بخشه تو هوای بهاری،

عین خروس اول صبحی بیدارم و دیگه کلا خوابم نمی بره!

یعنی اون موقع ها با تلاش زیاد بین 8.5 تا 9 بیدار میشدم!

الان بدون هیچ تلاشی 7 تا 7.5 به طور اتوماتیک بیدار میشم!

چه آرزویی داشتم و چی شد!!!!



۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو