۱۰۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

115، زن های آمازونی

1- راهنمایی که بودم، یک کتابی خوندم، به اسم "جنس ضعیف"، نوشته ی " اوریانا فالاچی". یک بخشی از سفر اوریانا به منطقه ای بوده توی شرق آسیا ( یادم نیست اندونزی بوده یا جای دیگه)، با زن هایی برخورد کرده بود که دور از شهر زندگی می کردن، توی دل جنگل، زن هایی که شوهراشون توی شهر بودن و سالی یک بار میرفتن خونه برای دیدن زنشون. منطقه ای که کلا تحت حکومت زن ها بود.
+ شنیدم که بعضی میگن "فالاچی" یک دروغگوی بزرگه و.... اصلا به اینها یا حتی کتاب معروف "مصاحبه با تاریخ" و حتی تر! بخش چاپ نشده ی کتاب که مصاحبه با شاه ایران بود و به صورت جزوه ای بعد انقلاب چاپ شد و همه دیدن؛ کاری ندارم. بحث در مورد "مادرسالارهای اندونزی" هست که بالا توضیح دادم.

2- خانوم " تونی گرنت" یک روانکاو یونگی هست که تو کتابش به اسم " زن بودن" زن های آمازونی رو توصیف می کنه. دوشیزگانی بودند در اسطوره های قدیمی که جنگجویان قدرتمندی بودند و اسب بدون زین سوار می شدن و ...

3- حتما شما هم اطرافتون ازین زن ها دیدین. زن هایی که اختیار کل امورات زندگی دستشونه. تو منطقه ی جغرافیایی ما ازین زن ها زیاد هستند؛ زن هایی که به خاطر ثروت و قدرتشون اصلا نمیشه دست کم گرفتشون. زن هایی که به سادگی با تاکسی تلفنی میرن بنگاه معاملات املاک و ویلا معامله می کنن. زن هایی که همه ی خریدهای خونه، همه ی درآمد خونه و.... دست خودشونه. تو خانواده ی ما هم ازین زن ها کم نیستن.

4- این زن ها از موفقیت در دنیای مردانه لذت می برن، ازینکه بهشون بگن ده تا مرد رو حریفن لذت می برن، به راحتی می تونن کسب درآمد کنن. به سختی کسی بتونه حقشون رو بخوره و قسر در بره. آمازون بخشی از وجود هر زنی هست که باید در تعادل با سایر بخش ها باشه، وگرنه کار رو به همین جایی که گفتم می رسونه. سوال اینه که این زن ها آیا آرامش دارن؟

5- من زنی رو میشناسم که خیلی راحت با ثروت و قدرتی که داشت؛ می تونست به یک زن آمازونی تمام عیار بدل بشه. اما این کارو نکرد. گذاشت که جایگاهش به عنوان یک خانوم حفظ بشه و تدبیر امورات زندگی به عهده ی همسرش باشه. هم خودش راحت تر و با آرامش بیشتری زندگی میکنه؛ هم همسرش و هم بچه هاش...
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

114، تقدیر

روز اول سال یکی از جاهایی که حتما میریم، خونه ی دایی پدرمه.

ایشون سالها پیش دبیر ادبیات بودن و بسیار اهل مطالعه.

انسان وارسته ای هستند و آدم از بودن پیششون خسته نمیشه.

دیروز توی صحبت هاش به ما گفت که هر کسی قدم به قدم با کارهایی که میکنه

و تصمیماتی که میگیره، تقدیر و پایان کارش رو رقم میزنه.

گفت توی داستان رستم و سهراب، رستم می دونست که سهراب پسرشه. سهراب بسیار شبیه به پدرش بود؛

اما خب تقدیری که نتیجه ی تصمیمات و اقدامات قهرمان داستان ماست، اون پایان تلخ رو رقم میزنه.


+ یاد فیلم the Words افتادم. اون جایی که نویسنده ی پیر به اون مرد جوان میگه که ما باید با تصمیماتمون زندگی کنیم؛ و گاهی چه تصمیمات اشتباهی می گیریم و چه چیزهایی رو از دست میدیم...

 

++ یک بنده خدایی چند سال پیش فوت کرده، به قیمت اون روز مبلغ ثلث این مرحوم،

2 میلیارد بوده، که وصی محترم، 200 میلیون رو خرج کرده،

و تحت هیچ شرایطی حاضر نیست به بقیه ی وراث جواب پس بده!

و اقداماتی انجام داده بس عجیب! و تصمیماتی گرفته بس عجیب تر و ویرانگر تر!

انگاری که خودش داره با دست های خودش، همون تقدیری که همیشه توی کتاب ها خوندیم

برای همچین کسانی اتفاق میفته رو رقم میزنه...

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

113، من میخوام برم سربازی!

امسال عید هر جا که رفتیم عید دیدنی، به ما یک اسکناس متداول و رایج دادن؛

و به برادر سربازمون تراول. تازه کلی هم نازشو کشیدن و دلگرمی و ....

+من میخوام سال دیگه قبل عید برم سربازی!!! :)


++ این هم نوشته یک سرباز روی اسکناس. :(


۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

112، دایی عزیز

دایی عزیزی داشتم که بسیار به من علاقه داشت.
همیشه علاوه بر عیدی مرسوم و متداول که به همه می داد؛
به من یک عیدی ویژه هم میداد. مثلا یک بار بهم چند تا اسکناس قدیمی عیدی داد.
عید پارسال هم بود، اما در واقع نبود. امسال هم که کلا نیست.
آخرین روز رمضان سال 91 با یک موتوری تصادف می کنه، بعدش هم کما و خونریزی شدید مغزی و ....
حدود 11 ماه توی این وضعیت بود و بعدش هم اول ماه رمضان 92 به رحمت خدا رفت.
و به جمع کسانی اضافه شد که بودنشون می تونست عید رو زیبا تر و امیدوارانه تر بکنه.
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

111، بهاریه

چیزی ازین بهار در آغوش من کم است

نو نیستی و یک سره اردی جهنم است


اسفند سرد و خسته به پاییز می رسد

تقویم یک دروغ بزرگ و مسلم است


وقتی که هیچ چیز شبیه گذشته نیست

وقتی ردیف و قافیه گاهی فقط غم است


وقتی به جای ع.ش.ق. هجوم سه نقطه هاست

وقتی که قحط سیب، و حوا و.... آدم است


از هفت سین کال زمستان عبور کن

سرماست سین هفتم و سرما جهنم است


بر من مگیر خرده اگر سبز نیستم

وقتی سیاه بر همه رنگی مقدم است


وقتی هنوز خون تو می جوشد از زمین

خرداد مثل ماه عزای محرم است


از سین، سکوت مانده و سالی که سوخته

از من همین سرود که بغضی دمادم است



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو