۳۶ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

547، توانمندی زنانه

دوست صمیمی ما این نزدیکی ها نیست

و ما اغلب با چت با هم ارتباط داریم و گهگاهی تلفنی حرف میزنیم با هم.

 وقتی چت میکنیم، خیلی جالب همزمان راجع به 3 یا 4 موضوع  حرف میزنیم،

بدون اینکه بحث ها همپوشانی پیدا کنن.

و هر کدوم رو هم به نتیجه می رسونیم و صحبت رو تمام میکنیم.

همیشه حداقل دو تا مورد هست برای حرف زدن!

به این میگن توانمندی زنانه! :)

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
مریم بانو

546، تصمیم کبری!

1- خیلی اوقات ما کارهایی رو انجام نمیدیم، به بهانه اینکه کارهای دیگه ای داریم و عملا مدتها تو زندگیمون درجا می زنیم. یک مثالش اینه که مثلا به بهانه ادامه تحصیل، یا قصد ادامه تحصیل داشتن، دنبال کار نمی ریم و یا اگر می ریم کار پاره وقت و سرگرمی و از تصمیم درست گرفتن تو زندگی مون باز می مونیم. یعنی به این قصد که میخوایم کاری رو انجام بدیم، کارهای دیگه رو انجام نمیدیم.

2- حالا از یک جنبه دیگه به این موضوع نگاه کنید. ما قراره کاری رو انجام بدیم، عاقلانه اینه که ازین شاخه به اون شاخه نپریم و تمام وقت و فکرمون رو بزاریم برای انجام اون کار. یعنی مثلا اگر قراره ادامه تحصیل بدیم، سرکار نریم. ( دوستان پزشک من که میخوان امتحان تخصص شرکت کنن، به هیچ عنوان مطب نمیرن و معتقدن وقتی قراره درس بخونیم، باید تمام وقت درس بخونیم و خودمون رو با کارهای دیگه مشغول نکنیم.).

3- به دو تا مورد بالا دقت کنید. چالش مهمیه. خیلی از ماها درگیرش هستیم. سوالی که همیشه برای من هست، اینه که بالاخره راه درست چیه؟ آیا همیشه جواب این مسئله یک چیزه؟ یا بسته به تعریف اهداف و اولویت های زندگی، جواب این سوال متفاوت خواهد بود؟


۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
مریم بانو

545، رابطه

این تصویر رو از صفحه اینستاگرام متمم برداشتم، کاملا بهش اعتقاد دارم. دوستی میگفت بعضی رابطه ها مثل کنسرو هستن، تاریخ مصرف دارن. اگر بعد از انقضای کنسرو بخوریش، مسمومت میکنه. حکایت خیلی از رابطه ها هم همینه.


۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱
مریم بانو

544، از یک جایی به بعد...

از یک جایی به بعد دیگه حوصله نداری چیزی رو توضیح بدی، اجازه می دی هر کسی هرجوری خواست فکر کنه.

از یک جایی به بعد دیگه برات اهمیتی نداره که ابله فرض بشی، کار خودت رو میکنی و کاری به کار کسی نداری.

از یک جایی به بعد  آدم انگاری سِـر میشه، بی حس میشه، دیگه خیلی چیزها ناراحت یا خوشحالش نمیکنن.

از یک جایی به بعد دیگه خیلی چیزها مهم نیست، خودت مهم هستی و  کارهایی که دوست داری انجام بدی.

از یک جایی به بعد...

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
مریم بانو

543، خداپرستی سودجویانه

1- دوستان من ممنونم بابت دعاهای خوبتون. همین دیروز یک مبلغی پول به دست ما رسید و رفتیم روسری خریدیم. منتها به جای رنگ بادمجونی مدنظر رنگ آبی فیروزه ای خریدم. نمی دونم چرا همیشه این رنگ برام چشمک میزنه تو مغازه. خلاصه که دستتون درد نکنه بابت محبت های دور و نزدیکتون. خدا خیرتون بده. البته همچنان خواستین نذر بفرمایید برای ما. اصفهانی عزیز، فیروزه ای مهربون هم التماس روسری داشتش. ما رو مدنظر داشته باشین در نذرهاتون خدا بهتون نظر میکنه ان شاءالله.  :)

2- کتابی که در حال مطالعه ش هستم، اوایلش در مورد اقوام بدوی و پروردگارشون هست، یک نکته ای تو کتاب به نظرم بامزه اومد. اینکه این مردم تا وقتی خوش و خرم بودن و زندگی روی روال بود و برکت جاری بود و بارون به اندازه کافی می بارید، کاری به خدا نداشتن و هیچ نوع آیین پرستشی نداشتن، میگفتن که نباید وقت خدا رو گرفت! بعد همین که به مشکل میخوردن، یاد خدا میفتادن. همین که بارون کم یا زیاد می شد، مریضی پیش میومد، ازدواجشون به مشکل می خورد، دعا می کردن و از خدا کمک می گرفتن و به جز اون کاری به کار خدا نداشتن و می گفتن اون که به عبادت و بندگی ما نیاز نداره، بهتره وقتش رو نگیریم تا به کارهای مهمش برسه! :|

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
مریم بانو