۳۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

599، کم فروشی

1- سریال "شاهگوش" رو اگر دیده باشین، یک سربازی بود که مدام این جمله رو تکرار میکرد که من که قراره معاف بشم، اگر فردا نه، حتما پس فردا نامه معافیم میاد و اینجوری خیلی اوقات احساس تعلق و مسئولیتی که لازمه کارش بود رو نداشت.

2- خیلی اوقات ما هم همینجوری هستیم. مثلا چون از کارمون راضی نیستیم و مدام ابن تو ذهنمون هست که از کارمون یک روزی استعفا خواهیم داد، اونجور که باید کار نمی کنیم، یا اگر هم کار میکنیم، نمی تونیم ازش لذت ببریم. اگر هم جایی کم گذاشتیم یا نقصی بود، به خودمون میگیم من که قرار نیست اینجا بمونم، پس مهم نیست.

3- مثالهای فراوان دیگه ای هست، یک رابطه عاطفی که فکر می کنیم بی سرانجامه، کشوری که می دونیم قراره به زودی ترکش کنیم، رشته ای که مورد علاقه مون نیست و به زور سر کلاسهاش حاضر می شیم، مقطعی که شروع کردیم و دیدیم کار عاقلانه ای نیست و...

4- حتی اگر قراره از کاری استعفا بدیم، حتی اگر قراره کسی رو ترک کنیم، حتی اگر قراره از کشوری بریم، حتی اگر قراره رشته مون رو عوض کنیم، و... تا لحظه ی آخر درست کار کنیم، درست عمل کنیم و زیبا خداحافظی کنیم. به بقیه کاری نداشته باشیم، شان خودمون رو حفظ کنیم و کم فروشی نکنیم.

۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مریم بانو

598، یک روز خوب

1- یک روز خوب به همراه دوستان عزیزم از خانواده بهانه گیر نازنین در بابلسر گذشت. تازه فکر کنید من چه آدمی بودم که ناهار مهمان ایشان بودم که از قم اومده بودن شمال! خسته نباشم واقعا! یک خانواده بسیار نازنین و پرانرژی، دو تا دختر ناز و شیرین که خدا حفظشون کنه ان شاءالله. :)


2- قبلترها یک فیملی دیده بودم که فکر کنم روسی بود. در مورد مردی بود که عاشق زنی بوده، منتها به واسطه شغلی که تو کا.گ.ب داشته نمیتونسته بره پیشش. گاهی بعضی روزها تو مسیر روزانه اون زن می ایستاده و از پشت درختها نگاهش می کرده و حسرت میخوره و میرفته... یکی از غریب ترین داستان های عاشقانه هست به نظرم.

{ این قسمت مناسبتی ولنتاین بوده! :)) }


۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مریم بانو

597، دست به دامان توام یا رضا...

تماس اول(عسلی بانوی نازنین):

- سلام عسلی بانو،

+ سلام مریم جان، خوبی؟ وای اگر بدونی کجا دارم میرم،

هر بار که زنگ میزنی من دارم از کنار حرم رد میشم و یادت میکنم...


تماس دوم ( بعد از چند سال دوستی):

- سلام فاطمه جان، خوبی؟ مریم هستم.

+ سلام. عجب روزی زنگ زدی، میدونی کجام؟ مشهدم.

این بار که رفتم حرم حسابی یادت میکنم...


تماس سوم ( دوستی که قبلا خادم حرم بوده):

- سلام حاج خانم، خوبید؟

+ سلام مریم جان، خوبی؟ امروز به نیابتت زیارت کردم...


++هفت دوری نیست حج ما فقیران،
این طواف؛

دور هشتم دارد و چرخی به دور او زدن؛
بیت هشتم هدیه‌ای از سوی قم آورده است؛
بوسه بر درگاه تو از جانب بانو زدن..

۱۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مریم بانو

596، فرنچ اکسنت

یکی از تفریحات من گوش کردن به موزیک های خارجی و تلاش برای فهم درست کلماتش هست، جهت تقویت مهارت های زبانی. موزیکی که در ادامه مطلب براتون گذاشتم از خواننده کانادایی سلن دیون هست، در واقع به نظر من زیباترین موزیک این خواننده هست. این خانم لهجه فرانسوی داره، حالا خودتون فرض کنید من بارهای اول که کلمات رو متوجه نمی شدم، در ذهن خودم چی از هر کلمه ساخته بودم و چه معنی مضحکی داشت آهنگ به نظرم! :)

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو

595، بهمنیه

1- امروز از هشت صبح تا هشت شب، فقط یک ساعت موقع ناهار خونه بودم. کل روز بیرون بودم. صبح باشگاه و بعد هم دفاع دوستم و دوره خانوادگی و کتابفروشی و پیاده روی و ... من یک معلم تنبل هستم که امروز کلاسم رو کنسل کردم تا استراحت کنم. چون بچه ها خستم کردن. احتیاج داشتم کمی ازشون فاصله بگیرم و تمدد اعصابی داشته باشم.

2- برای دفاع دوستم براش گل خریدم و بردم دانشگاهشون. دوستی روز قبل بهم گفته بود که تو دانشگاه ما کسی گل نمیخره برای دفاع و بدعت نزارید و ... اما کو گوش شنوا؟! امروز متوجه حکمت حرفش شدم! همه تو دانشگاه چنان نگاه می کردن به دسته گلم که کم نبود قایمش کنم زیر چادرم. خلاصه که با مشقتی خودم رو رسوندم به سالن دفاع! من باشم که به حرف بقیه گوش کنم! :| :/

3- این عکس رو از صحفه اینستاگرام USCG گرفتم. خیلی جالبه. تا الان بیرون اومدن لاک پشت از تخمش رو ندیده بودم. :)

(برای دیدن عکس در اندازه واقعی روی آن کلیک کنید.)

۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
مریم بانو