۳۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

428، شهریور نوشت

1- مفهومی هست به اسم " استهلاک قدرت کنترل"، وقتی ما زیاد روی چیزهایی خودمون رو کنترل میکنیم، روی چیزهای دیگه کنترلمون رو از دست میدیم. یعنی در واقع قدرت کنترل ما روی خودمون انگاری تمام میشه یه جایی. مثالهای زیادی از این مفهوم هست. مثلا وقتی که به شدت رژیم میگیریم و صدم کالری رو حساب میکنیم، توی یک مهمونی یه دفعه میزنیم به سیم آخر و ... چند تا مثال هم شما بزنید.


2- به صبــر مشکل عالم تمام بگشاید     که این کلید به هر قفل راست می آید     "صائب تبریزی"


۲۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مریم بانو

427، به نام پدر...

پدر من آدم کم حرفیه، خیلی آرومه، اصلا کینه ای نیست، لجباز نیست، انعطاف پذیره و خیلی ویژگی های خوب داره. حرمت رابطه ی پدر و دختری ممکنه باعث بشه خیلی اوقات نتونیم با پدرامون حرف بزنیم، مخالفت کنیم، یا نظر بدیم. اما برای من اینجوری نبود، یعنی بود؛ اما خب به نظرم اشکال داشت، باید حل می شد. یادمه دوران لیسانس که خوابگاه بودم، گاهی زنگ میزدم و میگفتم فقط زنگ زدم صداتونو بشنوم. یا غر میزدم و بعدش میگفتم از دلتنگیم غر میزنم. پدرم هم سریع میگفت: بیا، بیا. حالا بماند که گاهی جاده برفی بود و نمی شد رفت و آمد کرد. الان خیلی راحت ترم. حرفم رو میزنم. اگر از حرفام عصبانی بشه، سعی میکنم آرومش کنم. در مورد خیلی چیزها تفاوت دیدگاه داریم، منتها با احترام با هم کنار میایم. در مورد خیلی چیزها راهی که پدرم میخواست رو من نرفتم. در مورد رشته تحصیلی، کار و ... اما خب من اینجوری راحت تر بودم. گاهی هم به دلش راه اومدم و وقتی دید که من اذیت میشم، کوتاه اومد. خیلی طول کشید تا والدینم متوجه بشن که من مسئول برآورده کردن آرزوهای اون ها نیستم. من خودمم و برای اون چیزی که دوست دارم زندگی میکنم، طول کشید، اما اتفاق افتاد.
+ این پست رو برای مخاطبان خاصی نوشتم. برای کسانی که خودشون میدونن. :)
++ روز تولدم، سفر بودم که بابا زنگ زد و کلی خنده و جیغ و ذوق من پشت تلفن ( اصولا من با پدرم آروم پشت تلفن حرف نمیزنم.)، بهش گفتم دستم درد نکنه به دنیا اومدم و بابا شدی! کلی خندید. گفتم : چطوری بود تجربه بابا شدن؟ گفت: خیلی استرس داشتم موقع دنیا اومدنت. و بعد کلی حرفهای محبت آمیز به هم زدیم. پدر من آدم ابراز احساسات کلامی اونهم روبه روی طرف نیست، من این مشکل رو با تلفن حل کردم. شما هم می تونید حلش کنید.
+++ علیرغم خیلی از تفاوت دیدگاه هامون، پدرم به شدت منو قبول داره. از اولش داشت. برای کارهای بانکی، خرید کردن، ولیمه گرفتن و ...
۱۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مریم بانو

426، امروزیه

مادر با استرس خوابید.

فردا باید بره آزمایشگاه.

تو قفسه سینه ش یک تومور هست.

درد هم داره.

هم نگرانیم و هم سعی میکنیم اوضاع رو آروم جلوه بدیم که استرس نگیره...

دعا کنید که چیزی نباشه.

چند روز دیگه تولدشه

و ما سعی میکنیم با حرف زدن در مورد تولدش و ...

فضا رو عوض کنیم...

چیزی هم نمیگه. اما معلومه که نگرانه و کمی ترسیده...




۲۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
مریم بانو

425، آرزوها...

چند سال پیش دوستی تعریف میکرد که رفته بوده آرایشگاه، اونجا خانومی رو میبینه میانسال، که داشتن آرایشش میکردن، بعد هم یک کلاه گیس بزرگ میزارن روی سرش و بعدتر لباس عروس و ... مدام هم میگفت که من دیگه پیر شدم و از ما گذشته و ... دوست ما کنجکاو میشه و میپرسه، ببخشید، جسارتا برای چه مراسمی آماده میشین؟! معلوم میشه که خانوم دوران جوانیش عروسی نگرفته، بعد الان که عروسی برادرش بوده، اومده بود که لباس عروس بپوشه و بره آتلیه عکس بگیره که عقده ی دلش باز بشه! جالبی ماجرا به این بوده که دو تا بچه جوون داشته،و جالبتر این که شوهرش فوت کرده بوده!!! سوالی که پیش میاد، این بود که این آدم در کل دوران زندگی مشترکش چیزی نداشته که بهش دلخوش باشه که با این سن و سال و شرایط، هنوز آرزوی پوشیدن لباس عروس رو داشته؟!

۱۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
مریم بانو

424، ایمیل

ما اولین ایمیلمان را دوران دبیرستان درست کردیم. اون موقع ها کسی را نداشتیم به ما ایمیل بزند. نت هم چیز فراگیری نبود و سرویس دهنده محترم به دلیل چک نکردن ایمیل برای حدود 2 سال ایمیل ما را بست. بعدتر که دانشجو شدیم، با دوستمان یک ایمیل ساختیم. اما باز هم کسی نبود به ما ایمیل بزند! در یک اقدامی رفتیم و در چند تا گروه عضو شدیم که برایمان ایمیل میزدند. حالا چه گروههایی بودن؟!



یک گروه آمریکایی مربوط به آخرین نتایج تحقیقات ابررسانایی دمای بالا بود. البته احتمالا میدونید که بالاترین نقطه ابررسانایی 117 تا 120 درجه کلوین هست، مربوط به یک سرامیک ابررسانا به اسم YBCO. اینها هنوز گاهی برای ما ایمیل میزنن و آخرین نتایج تحقیقات در این زمینه در دنیا رو به ما اطلاع میدن! بماند که ما هیچکدوم ابررسانایی کار نمیکنیم، من سیالات کار میکنم و دوستم هم سیستم های غیرتعادلی در فیزیک ماده چگال.

گروه دوم یک گروه ایرانی بود، که مدعی می شد "نظریه وحدت نیروها" رو کشف کرده. یک ایرانی گمنام که هنوز بعد سالها با پشتکار برای ما ایمیل میفرسته و میگه که کتابش آماده چاپ هست و ... بماند که نظریش از بیخ و بن ایراد داره. چند باری هم ما سعی کردیم عضویت خودمون رو لغو کنیم در این گروه. اما بی فایده بود!

هنوز هم مثل امشب که کمی وقت آزاد داشته باشم، یکی از کارهایی که میکنم، پاک کردن ایمیل های بی شمار گروه دوم هست و البته ایمیل های تک تک گروه اول، که ایمیل های مهم لابه لاشون گم نشن...


۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
مریم بانو