واضح ترین تصویر کودکی من از محرم، شب عاشوراست و مسجد جامع نزدیک خونه پدربزرگ .
به خاطر ارادات خاصه ایشون به امام حسین، کلی خاطرات خوب برای ماها رقم خورده.
یک بار برامون از شب عاشورایی تعریف کرده بود که تو کربلا بوده، و چه هنگامه ای به پا بوده...
وقتی برادر کوچیکترش فوت کرده بود، روزها توی اتاقش روضه عباس میخوند و آروم گریه می کرد...
وقتی...
وقتی بهش فکر میکنم، می بینم که خواه ناخواه بخشی از هویت همه ی ماها به امام حسین گره خورده،
جایی که باید انتخاب کنیم، جایی که بهای انتخابمون رو باید بدیم،
جایی که نمیشه بیرون گود نشست و نگاه کرد و گفت من که کاری نکردم، چون که
و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله...
به خاطر ارادات خاصه ایشون به امام حسین، کلی خاطرات خوب برای ماها رقم خورده.
یک بار برامون از شب عاشورایی تعریف کرده بود که تو کربلا بوده، و چه هنگامه ای به پا بوده...
وقتی برادر کوچیکترش فوت کرده بود، روزها توی اتاقش روضه عباس میخوند و آروم گریه می کرد...
وقتی...
وقتی بهش فکر میکنم، می بینم که خواه ناخواه بخشی از هویت همه ی ماها به امام حسین گره خورده،
جایی که باید انتخاب کنیم، جایی که بهای انتخابمون رو باید بدیم،
جایی که نمیشه بیرون گود نشست و نگاه کرد و گفت من که کاری نکردم، چون که
و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله...