فردا روز معلم هست و روز پدر، برای من تلاقی این دو روز با هم، بعضی افراد رو در ذهنم میاره،
یکی از اونها استاد پایان نامه ارشدم هست که تو این پست ازشون نوشتم.
دیگری عزیزی که آذرماه گذشته از بین ما رفتن و سالهای سال معلم ادبیات بودن.
مدتی هست که به منزلشون میرم و دست نوشته هاشون رو می خونم.
یکی از جالب ترین نوشته هاشون، خاطره ای هست که از نحوه مدرسه رفتنشون نوشتن.
ایشون اولین کسی بودن تو روستای پدری من که به مدارس جدیده رفتن،
شنیدن این خاطره از زبان خودشون خیلی جالبه...
هر زمان که احساس می کنم کم آوردم، با خوندن این متن انرژی دوباره می گیرم،
به نوعی حس میکنم مرهون همه این سختی هایی هستم که آبا و اجدادم کشیدن ...