1- فکر کنم اولین باری هست که حدود دو هفته مطلب جدیدی ننوشتم. چند روزی رو سفر بودم، رفته بودم اصفهان. خیلی خیلی خوش گذشت. میزبان کم نظیری داشتم، خانواده بسیار خونگرم و مهربان. یک روزی هم رفتم پیش فیروزه ای عزیزم، که جای همتون خالی بود انصافا. اولین بارم بود که می رفتم اصفهان و بسیار بهم خوش گذشت. تازه کم نبود که موندگار هم بشم بس که دوستم می داشتن. :)


2- وقتم بیشتر صرف مطالعه و مدرسه و امتحانات بچه ها و ... شده این روزها. در کنار اینها در حال یادگیری مهارت جدیدی هستم. اولش فکر نمی کردم انقدر سخت باشه، ولی هرچه بیشتر پیش میرم می بینم که سختتر میشه و احتیاج به صبر و حوصله زیادی داره.


3- از ابتدای سال یک سررسید گرفتم و هر کتابی رو که به اتمام می رسونم، خلاصه ای از برداشتم از کتاب و حس و حالم و ... رو می نویسم. راستش این روزها کتاب خوندن حس خوبتری بهم میده تا وبلاگ نویسی. من اسمش رو می زارم "رشد". چیزهایی که تا مدتی حال ما رو خوب میکنن، بعد ازینکه بزرگتر میشیم و رشد می کنیم، دیگه به اندازه قبل برامون جذاب نیستن، یا چیزی برامون پیدا میشه که جذاب تر ازون قبلی هست برامون... این نیز بگذرد...