ما خودمان تو را به قتل رساندیم

خودمان با همین دستانمان

با زبانی که برایت دعا می کردند

با نادانی مان، با ترس هایمان

ما طاقت نداشتیم ببینیم کسی بالاتر از ما بیندیشد

کسی دنیا را وسیع تر از ما ببیند

کسی مهربانی خالص و ناب باشد

ما فکر کردیم ساده دلی

آنقدر این فکر را کردیم

که دلت را زدیم

و از ما دل بریدی

و ما را تا همیشه حسرت به دل کردی


خسته بودی، نه؟ از ما خسته بودی.

از نامردی، از رذالت، از دروغ، از کوته اندیشی هایمان

از نگاه هایمان، از زبان دعاگویمان


راحت شدی از دست مان،

در پیراهن سپیدت، مثل یک عروس زیبا بودی


داغت تا همیشه به دل ماست... تا همیشه...


+ دیروز 4 مهرماه 1396، عزیزترینمان از ما خسته شد و ما را ترک کرد...