دیروز به مناسبت 17 ربیع الاول توی مدرسه به محمد و مصطفی هدیه دادن.

یکی از همسایه هاشون که توی مدرسه با هم هستن کلی شاکی شده و گریه و ... که چرا به من هدیه نمی دین.

یاد خودم افتادم!

آمادگی بودم به دختر همسایمون روز تولد حضرت زهرا هدیه دادن؛

من کلی ناراحت شدم و وقتی اومدم خونه کلی گریه کردم.

مامان بهم گفت به تو روز تولد حضرت مریم هدیه میدن!!!

تا مدتی کار من این بود که از مدرسه که میام بپرسم که تولد حضرت مریم کی هست!؟

نا گفته نماند که به خاطر کارت پستال هایی که از تمثال حضرت مریم و حضرت مسیح اون موقع ها داشتیم برامون غریبه و نا آشنا نبودن ایشون. :)

یادش بخیر.... دنیای صاف و ساده ی بچگی....

+ پدر محمد و مصطفی به علت خاصی این اسم ها رو برای بچه هاش انتخاب کرده.

چند سال قبل اینکه ازدواج کنه یک خانومی رو جایی میبینه و عاشقش میشه. اما نمی دونسته خانوم کیه و از طرفی خجالت میکشیده بره و از کسی بپرسه.

سالها میگذره و مشرف میشه مدینه. اونجا کلی نذر و نیاز و قول و قرار میزاره توی حرم نبوی که با این خانوم ازدواج کنه.

یکیش این بوده که انشالله بچه هاش پسر بشن و اسم های پیامبر رو براشون بزاره. :)

نذر 10 سال شله زرد پختن توی روز رحلت پیامبر و موارد دیگه رو هم داشته البته.