نجف بودیم که گفتن اگر کسی کفن میخواد، بگه براش بخریم. من هم دلم میخواست یک کفن بخرم...
منتها خب من جوون بودم و آرزو داشتم و دلم نمیخواست برای خودم کفن بخرم...
بعد فکر کنید چکار کردم؟! کفن رو به عنوان خلعت آخرت برای مامانم خریدم.
اون شب که اومدم خونه و ساکم رو باز کردم... واقعا خجالت کشیدم...
بابا خیلی ناراحت شد. قصد بدی نداشتم خب...
حالا شما بگید.
+ دوستان من کفن رو برای مادرم نخریدم! چون کفن که تو خونه باشه، خمس و ... بهش تعلق میگیره،
به عنوان هدیه خریدم که درگیر این چیزها نشه. عقل 20 سالگی من همینقدر قد میداد خب!
حبیـ ـب
خجالت آمیز یادم نمیاد
بیشتر شوخی آمیز بوده
مثلا برای تولد یکی از دوستان که مهندسی عمران میخوند، یه پاره آجر رو کادو پیچ کردم هدیه دادم بهش! (البته بعد چند تا کتاب که هدیه ی اصلی بودن رو دادم!)
بیشتر شوخی آمیز بوده
مثلا برای تولد یکی از دوستان که مهندسی عمران میخوند، یه پاره آجر رو کادو پیچ کردم هدیه دادم بهش! (البته بعد چند تا کتاب که هدیه ی اصلی بودن رو دادم!)
تاج بی بی
ساره کیف پول خریده برات یا ظرف مینا؟ هوممممم:!
تاج بی بی
حیفم اومد اینو نگم :|
5) آیکون منو تصور کن:
ماه رمضون دو سال قبل تلفنمون زنگ زد، خواب بودم گوشی رو برداشتم، عمه خدا بیامرزم بود، کلی حرف زد و افطاری دعوتمون کرد بعد گفت کار داره من به دوتا عموهام هم زنگ بزنم بگم. منم زنگ زدم و گفتم. شب دسته جمعی پا شدیم رفتیم افطاری. رسیدیم دم درشون دیدیم چراغاشون خاموشه، خونه سوت و کور، در زدیم کسی درو باز نکرد، زنگ زدن خونشون کسی بر نداشت، زنگ زدن به موبایل شوهر عمه ام گفتن ما دم دریم کجایین، گفت دم در چیکار می کنین برا فردا دعوتتون کردیم >_<
+نچ نچ پیش خودت فک کردی اینکه هدیه توش نداشت، ولی داشت یه جعبه بزرگ زولبیا بامیه خریده بودیم همونجا دم درشون افطاری کردیم ^____^
5) آیکون منو تصور کن:
ماه رمضون دو سال قبل تلفنمون زنگ زد، خواب بودم گوشی رو برداشتم، عمه خدا بیامرزم بود، کلی حرف زد و افطاری دعوتمون کرد بعد گفت کار داره من به دوتا عموهام هم زنگ بزنم بگم. منم زنگ زدم و گفتم. شب دسته جمعی پا شدیم رفتیم افطاری. رسیدیم دم درشون دیدیم چراغاشون خاموشه، خونه سوت و کور، در زدیم کسی درو باز نکرد، زنگ زدن خونشون کسی بر نداشت، زنگ زدن به موبایل شوهر عمه ام گفتن ما دم دریم کجایین، گفت دم در چیکار می کنین برا فردا دعوتتون کردیم >_<
+نچ نچ پیش خودت فک کردی اینکه هدیه توش نداشت، ولی داشت یه جعبه بزرگ زولبیا بامیه خریده بودیم همونجا دم درشون افطاری کردیم ^____^
تاج بی بی
4) آیکون منو تصور کن:
پر رو نشو دیگه مریم مگه من اسکولم سوتیامو تعریف کنم از فردا ملت مجازی منو می بینن بگن روح شاسکولا شاد. نوچ نوچ برو از خدا بترس.
پر رو نشو دیگه مریم مگه من اسکولم سوتیامو تعریف کنم از فردا ملت مجازی منو می بینن بگن روح شاسکولا شاد. نوچ نوچ برو از خدا بترس.
تاج بی بی
3) آیکونه منو تصور کن:
عروسی برادر دوستم، یکی از دوستای مشترکمون از شهرستان اومد خونمون، دوستم کادو گرفته بود قرار بود مشترک هدیه بدیم بهشون، بعد موقع رفتن من با عجله پلاستیکی که کادو توش بود برداشتم و رفتیم تالار.
.
.
.
.
.
منتهی اونجا در پلاستیکو باز کردیم تقدیم کنیم دیدیم عههههههه رخت چرکای دوستمه چرا اینجا آیکون عرررررر زدن نداره.
+ به من چه اصن این دوست کصافتم گفت بی بی کادورو هم بردارم تو اون مشنبا سفیده است من چه بدونم دوتا مشنبا سفید اونجاست.
عروسی برادر دوستم، یکی از دوستای مشترکمون از شهرستان اومد خونمون، دوستم کادو گرفته بود قرار بود مشترک هدیه بدیم بهشون، بعد موقع رفتن من با عجله پلاستیکی که کادو توش بود برداشتم و رفتیم تالار.
.
.
.
.
.
منتهی اونجا در پلاستیکو باز کردیم تقدیم کنیم دیدیم عههههههه رخت چرکای دوستمه چرا اینجا آیکون عرررررر زدن نداره.
+ به من چه اصن این دوست کصافتم گفت بی بی کادورو هم بردارم تو اون مشنبا سفیده است من چه بدونم دوتا مشنبا سفید اونجاست.
تاج بی بی
2) آیکون منو تصور کن:
دعوت شده بودم تولد خواهر زاده دوستم، براش عروسک باربی خریده بودم.
.
.
.
.
.
.
منتهی رسیدیم اونجا دیدم عه خواهر زادهه پسر بوده اصن :|
+مدیونی اگه فکر کنی من خنگم که نمیدونم خواهر زاده دوستم دختره یا پسرا، اسمش آمیتیس بود من فک کردم اسم دخمله تگو اینا گذاشتن برا پسملشون به من چه اصن
دعوت شده بودم تولد خواهر زاده دوستم، براش عروسک باربی خریده بودم.
.
.
.
.
.
.
منتهی رسیدیم اونجا دیدم عه خواهر زادهه پسر بوده اصن :|
+مدیونی اگه فکر کنی من خنگم که نمیدونم خواهر زاده دوستم دختره یا پسرا، اسمش آمیتیس بود من فک کردم اسم دخمله تگو اینا گذاشتن برا پسملشون به من چه اصن
تاج بی بی
1) آیکون منو نصور کن:
دسته گلی رو که روز دفاعم یکی از دوستام برام آورده بود و تو خونه مدام رو اعصابم بود چون جای مناسبی نمی تونستم براش پیدا کنم، روز دفاع داییم بردم براش.
.
.
.
.
.
منتهی یادم رفته بود کارت رو از روش بردارم که نوشته بود: با آرزوی موفقیت عباسی @_@
دسته گلی رو که روز دفاعم یکی از دوستام برام آورده بود و تو خونه مدام رو اعصابم بود چون جای مناسبی نمی تونستم براش پیدا کنم، روز دفاع داییم بردم براش.
.
.
.
.
.
منتهی یادم رفته بود کارت رو از روش بردارم که نوشته بود: با آرزوی موفقیت عباسی @_@
نگین ...
ما تو کادو دادن تاحالا سوتی ندادیم :)
فیروزه ای
کسی میتونه حدس بزنه اصلا؟
قشنگ دیدم جا خوردی از چیزی که برات خریدم. اما به روی خودم نیاوردم و همچنان موضع خودمو حفظ کردم. اما کلی خجالت کشیدم.
ایش
قشنگ دیدم جا خوردی از چیزی که برات خریدم. اما به روی خودم نیاوردم و همچنان موضع خودمو حفظ کردم. اما کلی خجالت کشیدم.
ایش
فیروزه ای
یادش بخیر. من فکر کنم 19 سالم بود. آره دقیقا 19 سالم بود که برای خوده خودم کفن خریدم. تازه بعد که رسیدم هتل رفتم رو تخت خوابیدم و کشیدمش رو سرم :))
مامان کلی دعوام کرد. اما این روزا وقتی حرف از مردن میشه هیچی نمیگه. قربون امام حسین برم....
من سوتی ندادم تا حالا توی خرید هدیه. مگه اینکه هدیه من به تو سوتی بوده باشه که خودم خبر ندارم. چون فقط بابت خنده بود. نمیدونستم انقد جدی هستی :)
مامان کلی دعوام کرد. اما این روزا وقتی حرف از مردن میشه هیچی نمیگه. قربون امام حسین برم....
من سوتی ندادم تا حالا توی خرید هدیه. مگه اینکه هدیه من به تو سوتی بوده باشه که خودم خبر ندارم. چون فقط بابت خنده بود. نمیدونستم انقد جدی هستی :)
خانمی
من یه شال مشکی مجلسی برای یکی از دوستام خریدم
بنده خدا یه کم سبزه بود اصلا بهش نمیومد.
خودمم فهمیدم کادو م مناسب نبود ولی
نامرد جلو روح من گفت من که اصلا مشکی سر نمیکنم.!!
سارا سادات
گیرم نیومد...همش چینی بود!
عاخرشم بی کفنی برگشتیدم!:((
سارا سادات
بابا عاقل دانشمند...
ینی تنها چیزی که به ذهنم نیومد در مورد این کارت همین بود!!!
ببین ایندفه خاسدی واسه کسی کفنی بخری واسه من بگیر!
ندارم!:(
میرزا .....
انشالله مادر گرام سالهای سال با عزت و تندرست سایه شون بالا سرتون باشه . چون فرمودید"کفن رو به عنوان خلعت آخرت برای مامانم خرید..." گمان کردم که برای ایشون خردید. پوزش
مضراب ..
خب وقتی توی تیتر نوشتی هدیه خجالت آمیز اولین برداشتی که هر کسی می کنه اینه که برای مادر هدیه گرفته بودی عزیز:)
hunest
واقعا کفن خریدی !!!!
حق دارن ناراحت بشن!
من تا به حال به شخصه تنها جایی نرفتم که بخوام
سوغاتی بیارم:)
حق دارن ناراحت بشن!
من تا به حال به شخصه تنها جایی نرفتم که بخوام
سوغاتی بیارم:)
میرزا .....
یعنی انقدر تحت تاثیر ری اکشنی که مادرتون از خودش بروز نداد قرار گرفتم که همه خاطرات و هدیه های احتمالی خجالت آوری که داشتم رو از یاد بردم.
سارا سادات
من هیشوخ ازین سوتیا ندادم!
ایکون سارایی که فراموشیشُ میذاره پای اینکه هرگز ازین کارا نکرده^_^
مضراب ..
من روی هدیه هایی که به دوستان و اطرافیان می دم به شدت حساس هستم.. متأسفانه پیش نیومده تا به حال چنین چیزی که بنویسمش اینجا بروبچ کیفور بشن:)
هانی
عید پدر بود . من هم هیچ چیزی نخریده بودم برای همین به خواهرام سپردم که کسی سوتی نده که من می خوام ماشین اصلاحی که برای آیندگان مامان خریده بودن رو کادو کنم و بدم به باباجون :)بابایی هم هیچ وقتی اون ماشین اصلاح رو ندیده بودن و همه چی هماهنگ بود .
خلاصه وقتی کادو را با یه عالمه جیغ و هووووووورا و اینا تقدیم نموییدیم . بابایی گفدن بزار من ببینم کادویی که دخملم آورده چطوری هاست . چشمت روز بد نبینه که ماشین اصلاح اصن کار نمی کرد!! و بنده مثه چی ضایع شده بودم :(( بدترش اینجا بود که بابایی هی اصرار می کردن از کجا خریدی که بریم پسش بدیم :((
منم روم نمیشد بگم که خانم خودتون خریدن تازشم میخواستن بدن به شادوماد آینده:))
هدیه تولدم
بعد ک حال گرفتن کیک و کتاب اصلی رو رو کردن کصافدا!