از لهیب صحرای سوزان فروغی در چشمان اوست!
و از گسترش ریگها در برابر خورشید صحرا صراحتی بر لبان اوست!
و از باغهای "یثرب" و بستانهای "طائف" و از واحات شناگر حجاز در فضا،
همچون جزائر پراکنده در دریایی از ریگ در زیر نور ماه،
نرمی و طراوتی در قلب او و گرمی و ملایمتی در خون اوست!
و از وزش تندباد صحرا، انقلابی در خیال اوست!
و از راستی تصمیم و درستی اندیشه، برشی در شمشیر و پیام رسالتی در دست اوست!
این همان "محمد بن عبدالله" صلی الله علیه و آله، پیامبر بت شکن تاریخ و کوبنده بت پرستیهائیست که با نام بت پرستی، ثروت و سرمایه، عادات و رسوم کهنه و پرستش احمقانه نژاد و خون، انسان را از برادر انسانش دور می کرد.
این صدا، صدای محمد بود!
ربا و استثمار انسان از انسان تحریم شد!
این صدا، پس از محمد، صدای علی بن ابی طالب علیه السلام بود!
و انقلابی بود بر ضد اجتماعی که شالوده و اساس آن بر پایه ظلم و ستم، تجاوز و طغیان ریخته شده و استوار گشته بود!
این صدا، صدای محمد بود...
+ نقل از کتاب: امام علی، صدای عدالت انسانی، نوشته جرج جرداق،
ترجمه سید هادی خسرو شاهی.
1- مادرم وقتی کوچیک بود همراه پدربزرگم رفت پارچه فروشی که پارچه بخرن و همونجا براشون بدوزه. پارچه فروش و خیاط یک نفر و از اقوام دور بود و جزو معدود پارچه فروشان یک راسته ای در شهر. خیاط محترم و بسیار بداخلاق پارچه رو پشت رو میدوزه! هرچی هم بعدش بهش گفتن که این پارچه پشت رو هست، قبول نکرد! و مادر اونقدر اون دامن رو پوشید که خراب شد و دورش انداخت.
بعضی آدمها به بخشهایی از وجود ما گره خوردن،
آدمهایی که تو روزهای سخت زندگی بهمون امید و انگیزه می دادن.
کسانی که ما رو تو شرایط سخت زندگی تنها نزاشتن و همراه ما بودن
کسانی که بودنشون و دیدن تلاششون برای زندگی همیشه الهام بخش ما بوده و هست
کسانی که دیدنشون بعد از چند سال تمام خاطرات خوب گذشته رو برات زنده میکنه
کسانی که تو رو یاد دوستانی میندازن که رفتن و ممکنه تا آخر عمر هم نبینیشون
این آدمها از قضا خیلی کم حرف هستن، با نگاه و عملشون تاییدت میکنن
کسانی که خیلی دوست داشتنی هستن و دیدنشون بعد از سالها واقعا حال آدم رو خوب میکنه...
خوندن دفتر خاطرات عزیزی که به تازگی درگذشته، و چراغ روشن ایل و قبیله شما بوده، یک تجربه عجیب هست. متن ادامه مطلب یکی از خاطرات ایشون هست. مادر بزرگوارشون، بی شک ملکه با درایت و محبت خاندان ما بودن. ایشون شرح یکی از دیدارهاشون با مادر رو نوشتن. مطلب به اندازه کافی گویا هست و احتیاج به توضیح من نیست. عنوان مطلب رو هم به انتخاب ایشون نوشتم...
+ توضیح اینکه مرحوم معلم ادبیات بودند و دستی بر نوشتار داشتند، عینا به شیوه نگارش خودشان مطلب را نوشتم.