۱۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

634، ماهی

احساس یک ماهی رو دارم که از آب بیرون افتاده

و دست و پا زدنش فقط عمرش رو کوتاهتر میکنه

بهتره که ساکت و آروم باشه و تکون نخوره

هرچند اینجوری هم می میره

حالا شاید کمی دیرتر...



۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مریم بانو

633، اندرز

دوستان
از من به شما نصیحت
همیشه از اطرافیان و نُرم جامعه پایین تر باشید
مالی، فرهنگی، اجتماعی، شغلی، علمی و حتی دینی
در هر سطح و مرتبه و درجه ای که به ذهنتون می خوره ...

به شدت بپرهیزید از آموختن و دانستن
که آفت روحست
و کاهنده جسم
موجب غربت است
و به بار آورنده حسرت
مایه خجلت است
و باعث وحشت ...

بدانید دانستن
موجب مسئولیت است
و مسئولیت موجب غم و اندوه ...

 + از پادشاه عاقلی پند بگیرید
که وقتی همه ملتش با خوردن آب مسموم دیوانه شدند
خود نیز تاب عقل نیاورد
و از آب مسموم خورد
و به آغوش ملت بازگشت...


برگرفته شده از hajiii.blog.ir
۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۲
مریم بانو

632، پیکربندی جدید

1- داریم سریال تماشا میکنیم، در مورد نحوه شکل گیری کشور انگلستان بر اساس افسانه هاست، شاه آرتور عاشق یک دختر خدمتکار بوده و باهاش ازدواج میکنه. ناخودآگاه از دهنم می پره بیرون که چرا انقدر این بازیگر نقش خدمتکار زشته؟ بعد به ذهنم میرسه که مگه قراره هر کسی ملکه میشه زیبا باشه؟ مگه آدمهایی که اقداماتشون باعث پیشرفت جامعه انسانی شده، زیبا بودن؟ اصلا زیبایی یعنی چی و چطور تعریف میشه و اهمیتش در مقایسه با خُلق نیکو چقدره؟

2- چند روز پیش تو تاکسی نشسته بودم تا برم یک شهر دیگه. از رادیو گزارشی پخش می شد مربوط به موج جدید جراحی زیبایی در ایران، جراحی کاشت چال لپ! با عوارض عجیب و غریب و کسانی که عمل کردن و ناراضی بودن و دوباره میخواستن عمل کنن و ... می ترسم تا چند سال بعد کار به جایی برسه که مثل الان که خیلی ها فکر میکنن کسی که جراحی بینی نکرده آدم املی هست، کسی روی گونه ش چال نداشته باشه کلا از این ماراتن زیبایی خارج بشه!

3- به نظر من در خیلی جاها تعریف ما از زیبایی رو رسانه ها شکل دادن و افتادیم تو یک دور باطل که تا خودمون ازش بیرون نیایم و مغزمون رو به کار نندازیم، چیزی نمی تونه کمکمون کنه. شاهد حرف من اینه که یک روز برید تو خیابون، ببینید چند تا دختر عین مدلهای رسانه ای می بینید؟ چند تا پسر می بینید که لباس هایی با تم خاص پوشیدن؟ دیگه به دیدن بینی های یک شکل و گاها کج و معوج و ... هم که عادت کردیم. ذهن ما ناخودآگاه چیزی رو غیر ازونی که تو رسانه به معنی تعریف زیبایی می بینیم، زیبا نمی دونه. کم کم اخلاق رنگ می بازه و جاش رو بدن تراشیده و موی فلان و صورت بهمان می گیره و این دور باطل تمامی نداره.اگر هر کسی خودش شروع نکنه به اینکه جلوش رو بگیره و به سهم خودش کاری بکنه،( زنها به نحوه خودشون و مردها هم با کم کردن زیاده خواهی شون) کم کم کل فکر و ذهن ما رو به خودش درگیر میکنه و زیانهای جبران ناپذیری به بار میاره.


۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱
مریم بانو

631، همسر آخوند و باقی قضایا

1- امروز توی باشگاه خانمی داشت میگفت که دخترم رو دستی دستی بدبخت کردیم. شوهرم دخترم رو  تو 17 سالگی به یک روحانی شوهر داد و کلا فسقی نیست که دامادم انجام نده و زندگی دخترم رو تباه کرده و ... از اظهار نظرهای بقیه خانمها مبنی بر اینکه حق شوهرت بود اینهمه بلا تو جوونی سر تو آورد و وای دخترمون رو به آخوندها شوهر ندیم و ... بگذریم، یک مطلبی رو به اون خانم گفتم، اینجا هم میگم.

2- یادمه این رو اولین بار تو سایت دکتر شیری خوندم. "مذهب"، "علم" و همه چیزهایی ازین دست، آدم خوب رو خوبتر میکنه و آدم بد رو بدتر. جوهره آدمی باید درست باشه و صادق. کسی به خاطر دکتر بودن، مهندس بودن، آخوند بودن، سید بودن و ... امام معصوم که نیست! ازدواج یک مراحلی داره که باید طی بشه، تحقیق و پرس و جو و رفت و آمد و ... از ملزومات یک ازدواج در حالت عادی هست.

3- هیچ چیزی ما رو نسبت به "بد بودن" بیمه نمیکنه. چند تا استاد دانشگاه سراغ دارین که روابط ناگفتنی با دانشجوهاشون دارن؟ چندتا دکتر سراغ دارین که آدمهای ناسالمی هستن؟ چندتا طلبه سراغ دارین که... چند نفر از شما تو وبلاگتون یا تو صفحات اجتماعی تون بخاطر نوشتن مطلبی ناسزا شنیدین؟ معنیش اینه که وبلاگ نویسی رو بزارین کنار؟ یا میشه گفت همه مخاطب ها مودب نیستن؟ یا...؟ کمی فکر کنیم، قبل از پیچیدن نسخه برای کل آدمهای یک قشر فکر کنیم و منصف باشیم و یادمون باشه خداوند به هرچیزی که ادعاش رو میکنیم ما رو آزمایش خواهد کرد.

۱۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
مریم بانو

630، برگزیده :)

گویا "بلاگ" هر سال 100 وبلاگ برتر رو بنا به امتیازبندی هایی که داره انتخاب می کنه. امسال هم اسم این وبلاگ جزو این وبلاگها اومده، من خودم از طریق دوستانی که لطف کردن و در پست قبلی تبریک گفتن متوجه این مطلب شدم. چند مورد به ذهنم می رسه که اینجا بنویسمشون. من متخصص رسانه نیستم و طبعا این نظر شخصی من هست و مرجعی نخواهد بود.

1- اینکه تو هجوم شبکه های اجتماعی وبلاگ نویسی هنوز رونق خودش رو ( گرچه کمتر از قبل حفظ کرده)، یک علت مهمش اینه که اینجا هنوز محتوا تولید میشه. تعداد خیلی زیادی از پیامهای شبکه های موبایلی بارها و بارها برامون کپی میشن و کم کم رغبت ما به خوندنشون از دست میره. اگر تو وبلاگی حتی به هدف سرگرمی، با جوکهای کپی شده خیلی جالب هم مواجه بشید، خیلی بعیده بار دوم بهش سر بزنید. اینه که تولید محتوا (دست به قلم بودن) و یا حتی مثل من شله قلمکار نوشتن مطلب مهمیه که باید بهش توجه کرد.

2- حوصله همه ماها کم شده، دیگه طاقت خوندن متن های طولانی رو نداریم، به ندرت کسانی هستن تو نویسندگان سایت ها که مطالب طولانی که می نویسن ذهن منو درگیر کنه و اقلا یک روز بهش فکر کنم. نتایج یک تحقیق که فیس بوک انجام داده، نشون میده که حدود 70 درصد متنهای بالای سه خط تو فیس بوک خونده نمیشه و مردم از تولید محتوا به سمت تولید تصویر دارن پیش میرن که به قول حاج آقا حرفاشون رو با عکس بزنن. (حتی کپشن های طولانی اینستاگرام هم خونده نمیشه اغلب).

3- مهمتر از همه اینها، چیزی هست که باید تو توضیحاتی در مورد این وبلاگ بنویسم و ننوشتم. من "برای زندگی" رو برای زندگی خودم می نویسم، بهتر بگم خودم رو می نویسم، چیزهایی که به ذهنم میاد، علایقم، سلایقم، وووو شاهدش دوستان زیادی هستن که از طریق وبلاگ باهاشون آشنا شدم و به نظرشون خیلی فرق نمیکردم با نوشته هام. شاید برای خیلی ها مهم نباشه، ولی برای من مهم هست که کاراکتر سازی نکنم و خودم باشم. علت اینکه با اسم فامیلم هم نمی نویسم رو فکر کنم همه می دونید، دوست ندارم که کسی از همکاران دانشگاهیم یا... اتفاقی اینجا رو پیدا کنه. نمی دونم...شاید هنوز دلم میخواد کمی حاشیه امنیت بمونه برام. :)

۱۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مریم بانو