۶ مطلب با موضوع «ازدواجیه» ثبت شده است

502، درباره ازدواج(4)، ارتباط مجازی

سوالی که ممکنه برای خیلی از وبلاگ نویس ها به وجود بیاد، اینه که اگر ازدواج کردن، در مورد وبلاگشون به خانوم یا آقاشون چی بگن؟ اصلا همچنان وبلاگ بنویسن یا نه؟ اگر طرف ناراحت بشه چی؟ یا... کم نیستن افراد متاهلی که وبلاگ داشتن رو از همسرشون پنهان میکنن. بعضی ها با هم مینویسن، بعضی ها از کار هم خبر دارن وووو حالا کار درست چیه؟ به نظر من اگر ما کاری یا رابطه ای داریم ( اینتزنتی؛ حضوری ....) که با اینکه واقعا چیز خاصی نیست و تبادل عاطفی خاصی در اون صورت نمی گیره، اما اگر همسرمون بدونه، ممکنه حساس بشه و بهمون شک کنه و ناراحت بشه، باید اون رابطه یا کار رو بذارید کنار. هر رابطه ای که نتونید برای همسرتون توضیحش بدین و مجبور باشین ازش پنهان کنید، به ازدواجتون لطمه میزنه. ممکنه همسرمون از وبلاگ داری ما خیلی هم استقبال کنه و خوشش بیاد و همونطور که اغلب واقعا چیزی در بین نیست؛ اون هم حساس نشه یا حتی تشویقمون کنه. اما اگر فکر می کنیم ممکنه باعث ناراحتیش بشه باید کلا وبلاگ نویسی رو بذاریم کنار. ممکنه خیلیا فکر کنن که این کار حماقته یا بی مورده یا هرچی...اما توی ازدواج این کار لازمه. حتی اگر امل بودن؛ تحجر یا هر چیز ناپسند دیگه ای به نظر بیاد.

+ البته واقعیت اینه که خیلی اوقات ما ها متوجه این موضوع نیستیم که مخاطب نوشته های ما آقاست یا خانوم. یعنی کم پیش بیاد که به جنسیت طرف توجه کنیم یا برامون خیلی از جزئیات مهم باشه. واقعیت هم اینه که مهم نیست!  اما وقتی ازدواج کردیم، اولویت اول حفظ زندگی مشترکه و تلاش برای بهبود رابطه با همسر. حتی اگر این تلاش تحجر و امل بازی و ... به نظر بیاد، اتفاقا اینجا امل بودن درست هست. چون سری رو  که درد نمیکنه، دستمال نمیبندن.



پی نوشت1: این مطلب در رده موضوعات " ازدواجیه" هست. پیشنهاد میکنم بقیه مطالب این دسته رو هم بخونید. :)

۱۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مریم بانو

401، جهازتماشا!!!

هفت قرآن به میون رسم تماشای جهاز رو ما نداریم. تا الان هم نرفتیم تماشای جهیزیه دختری.

از طرفی توی فامیلمون هم رسم نداریم که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد رو توی جهیزیه ببریم خونه شوهر. 

مادر ما هم چند سال پیش فرمودن که اگر با کسی ازدواج کنم که همچین رسمی داشته باشن،

با احترام زیاد رسمشون رو به جا نخواهیم آورد، چون لزومی نداره کسی وسایل خونه کسی رو تماشا کنه.


۲۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو

149، شوهر یا عابر بانک!؟

شنیدین میگن خانوم ها عاشق خرید کردن و بازار گردی و ... هستن؟!

دوست متاهلی دارم که زنگ میزد به همسرش که برام پول بفرست دارم میرم خرید،

بعد برای تشکر میگفت: " جیبت پر پول بود عابر بانک همیشه فعال من!"

تازه اینها زوجی عاشق و واله و شیدای هم بودن.

اینکه بعضی خانوم ها همسر گرامی رو عابربانک فرض میکنن کمی تا اندازه ای درسته.

اما علت این موضوع چیه؟

اگر فکر میکنید که این یک مشکله، پس این رو هم می پذیرید که توی هر رابطه ای وقتی مشکلی هست؛

هر دو طرف مقصرن. اول بپردازیم به خانوم ها که نگید فمینیست هستیم ما.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

95، شهزاده ی رویاها!؟ (2)

سوال آخر پست دیشب خاطرتون هست؟!

این که ما زن ها و مردهای امروزی چقدر به اون آدم های قصه های شاه و پریان انطباق داریم؟!

این خیلی خوبه مردی که همیشه به ما توجه کنه، هوامونو داشته باشه،

با حضورش دیگه لازم نباشه به خیلی از مسائل فکر کنیم و تصمیم بگیریم. نه!؟

سوال اینه که چقدر ممکنه در عمل این اتفاق بیفته؟ مردی که دربست عاشق و واله ی ما باشه،

از صبح تا شب قربون صدقمون بره. بهمون بگه که زیبا و خواستنی هستیم. همیشه با یک شاخه گل بیاد خونه.

و سوال مهم تر فکر می کنید نقش ما زن ها برای ساختن این تصویر رویایی چیه؟

درسته که اغلب پیشرفت های علوم و فنون بشری و ... در دنیای مردانه اتفاق افتاده؛

اما این زن ها هستند که دنیا رو جای بهتری برای زندگی می کنن. با همون نگاه ریزبین و لطیف خودشون.

اگر ما زن نباشیم، چطوری ممکنه کسی برامون بتونه مردانگی کنه؟ 

فکر میکنید نقش ما برای اینکه مردی بتونه وجود مردانش رو به اثبات برسونه، چیه؟ و چقدر موثره؟!

مردهای امروزی چقدر به این تصویر افسانه ای شباهت دارن؟! اگر نداشته باشن چطور میشه؟!

در عالم واقعیت این توجه و علاقه و .... از طرف مرد چطور میسر میشه؟ باید همیشگی باشه؟ از صبح تا شب؟!

+ پست بعدی پاسخ من به این سواله. :)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

92، شهزاده ی رویاها!؟

به ما دخترا از بچگی قصه های شاه پریان و ... رو گفتن.

قصه هایی که یه دختری یه جایی زندانی یا درگیر یک سرنوشت ناخواسته ای بوده که راهی برای رهایی ازش نبود.

بعد یک مردی، شاهزاده ای با اسب سپید یا قهرمان دیگه ای میاد و دخترک رو از چنگال بدبختی نجات میده

و بعدش هم به خوبی و خوشی ازدواج می کنن و دخترک لباس سپید عروسی می پوشه و تمام!

+ داستان رویایی و دوست داشتنیه، نه؟

زنی که ضعیف و ناتوانه و مردی که توی قصه و تاجایی که ما می دونیم؛ حلال مشکلات اون زن هست.

این چقدر بر واقعیت منطبقه؟ کدوم یکی از دخترای نسل ما اینجوری هستن؟
تحولات اجتماعی مثل فمینیسم و .... چقدر روی روان زن ها و مردها اثر گذاشتن
و طرز فکر و نحوه ی عمل ما رو تغییر دادن؟
به نظرتون حالا مردها باید چطوری باشن؟!چقدر به این تصویر رویایی منطبق هستن؟
ما چقدر بر این شخصیت دوست داشتنی و زیبا و بی دفاع و .... انطباق داریم!؟

++ این بحث طولانیه. کلی مطلب در موردش هست که میخوام بنویسم. به مرور انشالله.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو