۱۹ مطلب با موضوع «خاله زنکی جات!» ثبت شده است

285، اعترافات یک مریم گلی (2)

1- اعتراف میکنم وقتی 4-5 سالم بود و مامان منو میفرستاد که برم از عمه که خونشون نزدیک خونه ی مادربزرگ بود،

ماست چکیده بخرم، در همه ی مدتی که عمه جان داشتن ماست رو توی ظرف میریختن، من گوشه های ظرف بزرگ

ماستشون رو با انگشت نوش جان میکردم. و همه ی ماست هایی که همه توی اون سالها خوردن مزه ی دست منو

 میدادش! خب خیلی ماست دوست داشتم و دارم! چیه مگه؟!

2- اعتراف میکنم وقتی بچه بودم، دخترعمه ی کوچیکم رو که سید هم بود حسابی اذیت می کردم.

 البته ما فقط درگیری لفظی داشتیم! وهر بار بهم میگفتن، گناه داره! چکار داری این سیده خانوم رو؟!

 من با ناباوری نگاشون می کردم و میگفتم: این!!!؟؟؟ این به این کوچیکی چطوری سیده آخه!؟ [خدا منو ببخشه!]

3- شربت های آنتی بیوتیک بچگی هامون یادتونه چه مزه ای بود؟! اعتراف میکنم بچه های کوچیکتر خونه که

مریض میشدن،موقع دارو دادن، من اول از همه حاضر میشدم و انقدر اصرار میکردم که مامان به منم شربت می داد!!!

بس که خواهر ماه و گل و خوب و مهربونی بودم، پیش مرگشون میشدم!!! جالبه خودشون به زور میخوردن شربت رو!!!


+ خدا همه رو هدایت کنه انشالله!!!

++ قبلا اعترافاتی کرده بودیم اینجا
۱۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو

281، عید بستنی!

تا جوجه نیست، از فرصت استفاده کنیم و پست خاک بر سری بزاریم!

آبجی کوچیکه چند روزیه که کسالت داره و حسابی پکره. ازونجایی که عشق بستنی هست،

من و ایشون راه افتادیم توی شهر و بستنی میخوریم، چند تایی بستنی فروشی قدیمی هم

که چند سالی نرفته بودیم رو رفتیم این چند روزه، خلاصه که خوش گذشت و جایتان خالی.

+ این هم عیدی ما به شما:

(بستنی خیلی خوشمزه و پرمغزی بود!!!)


۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

270، آلوچه دزد!

برادر گرامی امروز رفتن سرکشی! بعد قرار بوده بره باغ آلوچه بچینه!

همون زمینی که رفته بوده سرکشی، کنار باغ خاله جان بوده.

به جای اینکه بره از باغ خودمون آلوچه بچینه، رفته یه عاااالمه از باغ خاله آلوچه چیده آورده!

بهش میگیم این آلوچه ی باغ ما نیستا! مزش فرق داره! از کجا چیدی؟!

میگه: حوصله نداشتم برم تا باغ خودمون! (خوبه ماشین داشته حالا!!! )

از همون باغ خاله چیدم دیگه!!!

میگیم: دزدیدی؟! میگه: نه! باغ خاله که دزدی نمیشه!!! حلاله حلاله!!!!



+ ای خدا از دست این پسر!!!!

۱۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مریم بانو

261، رونمایی از خواستگار محترم چند ساله!!!

+ این مطلب رمز دار بود مثلندش!

بعد دیدم به همه نمیتونم رمز بدم. این بود که رمز رو برداشتم! :)

۲۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

255، پای آناناس

به جهت بزرگداشت هفته ی معلم و به جهت اینکه فردا استاد مدلسازی نکشدم

و ازونجایی که عاشق شیرینی می باشند، براشون یه جعبه شیرینی خریدم،

پای آناناس!


+ امیدوارم که موثر باشه و منو از کلاس نندازه بیرون. :|

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو