که کمی به خودم برسم.
کمی خسته و کلافه ام...
مراقب خودتون باشید.
یاعلی...
این نوشتار صرفا مریوط به زن های تاثیرگزاری است که من توی زندگیم از نزدیک دیدم .
اولین و مهمترین آدم زندگی من مادرم هست.
بر خلاف تصور عموم من ازینکه " مریم" هستم،
یا به خاطر تحصیلات، شان اجتماعی، اصالت خانوادگی
یا چیزهایی ازین دست به خودم نمی بالم.
بزرگترین افتخار من توی زندگیم اینه که دختر مادرم هستم...
دوستی قبل تر ها فرموده بودند که از صبحانه های مخصوص به اینجا عکس بزارم.
"کماج" (به ضم ک )، یک جور نون هست که با شیرمحلی و نیم دونه ی برنج درست میشه.
نیم دونه رو از شب قبل تو شیر میریزن، صبح که پاشدن، توی مقدار کمی کره به آرومی سرخش میکنن.
یک صبحانه ی کامل و پر انرژی برای شروع یک صبح زیبا.
+ این رو خاله ی محترم درست کردن.
من هم یک بار توی خوابگاه درست کردم که خیلی استقبال شد از طرف بچه ها.
+++ بعدا نوشت، برای هانیه عزیز:
یک روش مثل بالایی میشه. اونطرفش مثل پایینی. :)
ترجیحا تو ماهیتابه ی نو درستش کن.
قبلش هم بزار روغن داغ بشه. همه ی مراحل با شعله ی کم و با حوصله. :)
دیروز در منزل عمو جان به نیابت از همه ی دوستان
توت فرنگی نوبرانه ی بهاری میل کردیم.
خیلی خوشمزه بود. جای شما خالی.
+ سعی کنید تا جایی که میتونید از بیرون توت فرنگی نخرید، مثل ما!
چون سمی که برای توت فرنگی استفاده میشه خطرناکه و متاسفانه با شستن هم از بین نمیره.
یا اگر میخواید بخرید، به اینکه شفاف و درشت و .... باشه خیلی گیر ندین. از همین معمولی ها بخرید.
++ اعتراف میکنم که آخری رو داشتم میخوردم گفتم براتون عکس بگیرم.
برای همینه که فقط یه دونه هست توی بشقاب. :)