در قدیم، یعنی در تمدن های عصر کشاورزی، رسم براین بوده که هرسال،
موقع بهار که فصل شروع کار کشاورزی بوده،
جشنی می گرفتند و برای افزایش باروری و برکت زمین،
پادشاهشون رو که معتقد بودند منشا خیرات و برکاته قربانی می کردند
و گوشتش رو زیر خاک دفن می کردند تا باعث افزایش محصول بشه و خونش رو هم به تبرک می نوشیدند!
تا سالیان این رسم بوده. بعد دیدن که نمیشه که هر سال یک شاه جدید انتخاب کنند و کار سخت میشده.
تصمیم به قربانی کردن پسر پادشاه می گیرند
و این رسم تا قرن ها بوده که هر سال پسر پادشاه رو قربانی می کردند و .... الی آخر.
(رویای صادقه ی حضرت ابراهیم برای قربانی کردن حضرت اسماعیل
و بعد فرستادن گوسفندی ار جانب پروردگار، اشاره به این رسم کهن داره.)
بنابراین گوشت قربانی و استخوان و جوارحش چون از تن فرزند شاه بوده،
حرمت داشت و مقدس بود و هر جایی دور انداخته نمیشه و به حیوونی هم نمیدن که بخوره.
من دیدم که استخوان و امعا و احشای گوسفند قربانی رو توی چاله ای دفن می کنند.+ این هم اطلاعاتی بود که سر صبحی یادم بود بهتون بگم.
اطلاعات باستانی رو از کتاب "عیسی، اسطوره یا تاریخ" آرچیبالد رابرتسون یادم بود که براتون گفتم.