پشت دریاها شهری است
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
...
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد ازین خاک غریب
دور خواهم شد...
+ ساحل دانشکده، عصر امروز.
۲۸ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۵۲
๑فاطمـ ـه๑
خب همین دوشنبه حفظش کردم ..
و یه کوچولو هم تقلب کردم ...
همین :D
๑فاطمـ ـه๑
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد ا زاین خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند
*
قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید
همچنان خواهم راند
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا - پریانی که سر از آب به در می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهیگیران
می فشانند فسون از سر گیسو هاشان
هم چنان خواهم راند
*
پشت دریاها شهری است
که درآن پنجره ها رو به تجلی باز است
بام ها جای کبوتر هاییست
که به فواره ی هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله ی شهر ، شاخه ی معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله ، به یک خواب لطیف
خاک ، موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد
*
پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورید به اندازه چشمان سحر خیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند
*
پشت دریا ها شهری است
قایقی باید ساخت
:))
خب مثه اینکه این یه دونه شعری که الان حفظم به درد خورد ..
ص ۱۲۰ و ۱۱۹ ادبیات فارسی سال دوم :)))
نگین ...
منم باید خوب باشم:)
+دی:
+دی:
نگین ...
خوبی؟مریم اخر هفته بیا خونمون لازانیا مهمون دی:
نگین ...
سالهاس مینویسم
و این نوشتن هاهم جز ب خودم ب درد هیچکس نمیخوره :)
و این نوشتن هاهم جز ب خودم ب درد هیچکس نمیخوره :)
نگین ...
نوشتنای من بدرد نمیخوره ک مریم
:)
ب فیض نمیرسین
:)
ب فیض نمیرسین
نگین ...
وای مریممممممممم
روحم نشست رو سنگا
چقد کلمه اومد توذهنم
روحم نشست رو سنگا
چقد کلمه اومد توذهنم
گمشده ام
اینم عالیه....فقط اسم دانشکده رم دوس دارم بدونم...
Chick Engineer
یه دونس فخط
تازه سنگاش مشحص نیست زیاد
Chick Engineer
چقدر آرووومه
خسیس بازی درآوردی چرا
چنتا عخس از سنگا هم میگرفتی من دوس دارم سنگای کنار ساحل رو با سنگای کنار راه آهن البته