چند سال قبل رفته بودیم جایی سفر، من و دوستانم،

اتفاقی که اغلب بعد از چند روز، می افتاد؛ این بود که وقتی من میرفتم جایی،

دخترا و خانومهای دیگه همه بلند میشدن و منو ماچ میکردن.

دستشونو حلقه میکردن دورگردنم و تا جا داشت منو می بوسیدن!

دوستانم گاهی به خنده و گاهی به ناراحتی شاکی میشدن که این چه وضعیه؟!

ما سه روزه اینجا میایم پیششون! بعد اینا تا تو رو میبینن ماچت میکنن و ما رو نه! فقط بهمون دست میدن!

این رو بزارین در کنار اینکه کلی پیشنهاد در جهت آنجا ماندن هم به من میشد! خیلی باحاله، نه؟!


روی دیگه ی این سکه رو اما اغلب نمی دیدن. اینکه فقط من بودم که شب ها تا صبح خوابم نمی برد،

به خاطر خارش ناشی از گزش کک و ...


 و البته روی دیگه ای که همه ی سکه های محبت و علاقه داره، اونهم این که وقتی به کسی علاقه مند هستیم،

ناخودآگاه انتظاراتمون ازش زیاد میشه، اگر دلمون رو بشکونه، چند برابر ناراحت میشیم و ...

و فکر کنید چقدر سخت بود دیدن دل شکستگی دخترایی که گریه میکردن و مادرایی که ...


+ هر موفقیتی، هر جایگاهی، هر امکاناتی، که ما می بینیم و ممکنه حسرتش رو داشته باشیم، دو رو داره...

و ما اغلب روی دوم رو نمیبینیم و فقط حسرت خوبیها و نکات مثبت رو میخوریم...



این لینک رو برای دوستی فرستادم : مراقب سکه های تقلبی باش!

میخواستم این مطالب بالا رو هم براشون بنویسم. اون روز فرصت نشد، اینجا مینویسم. :)