پست قبلی رو که نوشتم، خیلی چیزها یه دفعه به مغزم هجوم آورد.

هم خاطرات خوب؛ هم خاطرات بد.

ما همیشه مجبوریم با تصمیماتمون زندگی کنیم.

وقتی از بین دو راه، یکی رو انتخاب میکنیم، باید هزینه هاش رو هم بپردازیم.

و من الان دارم به این فکر میکنم که هر دو تا راه یک نوع تصمیم رو تجربه کردم.

یکیش رو توی لیسانس، یکی رو توی ارشد. 

هر انتخابی یک خوبیهایی داره و یک بدیهایی.

(دیدگاه صفر و یکیتون رو به دیدگاه طیفی تغییر بدین.)

راستش زیاد فرقی نداشت. هر دوتاش سخت و طاقت فرسا بود.

هر دو راه منجر به هزینه های سنگینی شد.

شاید هم مختصات من از اول اول تا به امروز یک جای سختگیرانه ای بوده که اینجوری شده.

نمی دونم!