1- یکی از بهترین حس های عالم، اینه که با کسانی دیدار کنید که انقدر پیش فرضهای مشترک داشته باشید که لازم نباشه چیزی رو برای هم توضیح بدین. انگار که سالهاست همدیگرو می شناسید. اینجور وقت های آدم دلش آروم میشه، یک جور ذوق خاصی زیر پوستش احساس میکنه.
2- بعضی دیدار ها انقدر غیرمترقبه هست که انگاری خدا جور کرده همچین آدمی رو ببینید. خانم بهار نارنج نازنینم، امروز منو شرمنده خودتون کردین. اینهمه راه اومدین برای دیدن من که میزبان خوبی هم نبودم. انقدر از دیدنتون حس خوبی دارم که خدا می دونه. دقیقا مثل عطر بهار نارنج هستین که تو کوچه های اردی بهشتی شهرهامون می پیچه. خدا حفظتون کنه. :) :*
سلام به مریم نازنینم*
خوبی بانو؟
بجای اینکه من از شما تشکر ویژه کنم شما شرمندم کردی خواهر..
دیشب خواستم بهترین پیام لا به لای پیام های زیبا انتخاب کنم و براتون بفرستم که شرایطی پپیش اومد و نشد و آخرش شما ازم جلو زدی درحالیکه وظیفه ی من بود زودتر عرض ارادت کنم.
از شما بی نهایت سپاسگزارم دوستانی مثل شما که به رنگ خدا هستین و چه رنگی بهتر از رنگ خدا که با دیدنتون آدم یاد خدا میفته بهترین نعمت خداست به نظرم و آشنایی من با شما لطف خدا بود.
از شما نکات ارزنده ای یاد گرفتم الهی شکر، با جو دوستان صمیمی و خوبی آشنا شدم که واقعا احساس آرامش میکردم و میکنم. نمیدونید رسیدم خونه با چه ذوقی تعریفتون رو برا مادرم میکردم و مادر با شوق گوش میدادن و کلی هم دوتایی انرژی گرفتیم.
ان شاءالله دوستیمون پایدار باشه و شما بیای شهرمون این بار من میزبان شما باشم.
ارادتمند شما بهار نارنج