1- دارم همه شجاعتم رو جمع میکنم که از کاری بیام بیرون. راستش از اول فکر میکردم سخت باشه، اما نه به این سختی. من آدمش نیستم، نمی کشم. نمی تونم اهانت ببینم و همش سکوت کنم. نمی تونم مدام تحقیر بشم و حرفی نزنم، به خاطر خدا. حس میکنم صبرم در این مورد بی نتیجه هست. فقط منجر به دلخور شدن و اذیت شدن بیش از حد خودم میشه و برام اشتغال ذهنی درست میکنه و آرامشم رو ازم میگیره. نمی دونم... امیدوارم که تصمیم خوبی بگیرم.
2- آیة الله قاضی طباطبایی، استاد علامه طباطبایی و آیة الله بهجت و ... بودن، تو کتاب "عطش" که در مورد زندگی شون نوشته شده، نقل شده ازشون که چهل سال مراقبه میکردن و محاسبه نفس و ... اما هیچ فتح بابی براشون صورت نگرفته بود. بعد از چهل سال یک باره همه درها به روشون باز شد، ایشون از درگذشتگانی هستن که در امورات این عالم هم دخل و تصرف دارن. صبر تلخ هست، اما میوه شیرینی داره... صبر بر چیز صحیح و الهی...
سلام عزیزم*
خداروشکر خوبم.
شما خوبی؟
این قسمت نظر دوستتون ( بنظرم اگه میخوای بمونی سکوت نکن حتما متوجه اشتباهشون بکن ) همون چیزیه که قبلا تو پست 586 دل بی طاقچه براتون نوشتم..
آقای پناهیان هم حرف درستی زدن. میدونی باید جوری عمل کنیم که شخصیتمون خرد نشه عزت نفسمون حفظ یشه که این دقیقا به این برمیگرده که جایگاه درست صبر رو بشناسیم و این کاری بس سخت است.. چند وقتیه به این نتیجه رسیدم یعنی بهش ایمان پیدا کردم که همه چیز تو عدم افراط و تفریط میگنجه البته بعضی مسائل هست که تخصصا از بحث افراط یا تفریط خارجه مثل صبر بر مصیبت یا بیماری یا ... که اصلا دیگه حدی بر صبر بر اینجور مسائل نمیشه قائل شد.