۲۱ مطلب با موضوع «تجربیات» ثبت شده است

442، تجربیات کاری

اولین تجربه ی کاری رسمی من ترم 5 کارشناسی بود.

دستیار استادم بودم توی یک درسی، برای دانشجوهای مهندسی برق.

به جز یک نفر، کل بیشتر از 50 نفر کلاس، ازم بزرگتر بودن.

بابت یک ترم به من 45000 تومن چک دادن به عنوان دستمزدم.

تجربه ی بعدیم تدریس خصوصی بعد از اتمام کارشناسی و قبل از ارشد،

بابت 15 ساعت تدریس 30 هزار تومن بهم پول دادن.

بعد تر هم شاگردهای دیگه ای داشتم و بهشون درس دادم. اما پراکنده بود.

بعضی ها خیلی باهوش بودن، و بعضی ها هم به طرز ناامید کننده ای تنبل!

به هر حال کارپردرآمدی نیست، اقلا توی یک شهری مثل شهر ما و برای کسی با شرایط من اینطوریه.

یک بار دعوتم کردن برای تدریس توی یکی از موسسات بزرگ کنکور توی شهر مجاور!

واقعیت اینه که اقلا نصف درآمدم باید بابت کرایه میرفت و به نظرم به سختی رفت و آمد و .... نمی ارزید.

پیشنهاد کردن که برم توی همین موسسه تو شهر خودمون درس بدم.

رفتم اونجا، فرم پر کردم، یهو گفتن بیا و پشتیبان شو! حدود دو ماه براشون کار کردم.

از اول باهاشون طی کردم که چند روزی توی تابستون میرم سفر (اما باز موقع رفتن به سختی بهم اجازه دادن!)،

این دوماه بدون در نظر گرفتن طول مدت سفر بود.

یک روزش رو یادمه. روز 23 رمضان بود. به طرز وحشتناکی هوا گرم بود.

یکی از سخت ترین روزهایی بود که توی کل عمرم روزه گرفتم...

به معنای واقعی کلمه هلاک شدم تا اذان مغرب...

یک ماه بعد اتمام کار، تماس گرفتم و سراغ دستمزدم رو گرفتم.

گفتن بیا و ...رفتم و یک پاکتی دادن دستم.

اومدم بیرون و پاکت رو باز کردم. 12800 تومن توش بود!

سر راه یک تی شرت سورمه ای خریدم و رفتم خونه. :)

هنوز هم بیکارم...

این دو تا پست رو قبلا در مورد کار نوشته بودم:

166 جوان جویای کار

180 جوان هنور بیکار


۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مریم بانو

380، کنکور من

این مطلب رو میخواستم از روز کنکور بنویسم، برای المی. اما گفتم صبر کنم تا نتایج بیاد.

یکی از سخت ترین کنکورهای ریاضی فیزیک همه ی دوران ها زمان ما بود.

انقدر بگم که یک سوال فیزیک کنکور ما،

یک اثباتی از یک رابطه ای بود که تو جلد چهارم کتاب هالیدی اومده بود و نه جای دیگه ای.

من خونده بودم البته و درست جواب دادم؛ اما دقیقا همون موقع به این پی بردم که چه امتحان مسخره ای!

از همکلاسیهای من فقط سه نفر به این سوال جواب دادن که دوتاشون غلط بود جواباشون.

من برگه پاسخ نامه رو که تحویل دادم، شروع کردم به گریه کردن و تا خونه یکریز گریه میکردم توی خیابون.

نتایج هم که اومد میخواستم دوباره بخونم برای سال بعد، خدا مادر رو خیر بده که نذاشت همچین کاری بکنم...


این رو به عنوان کسی بهتون میگم که بهترین دانشگاه های این کشور رو دیدم، بهترین اساتید رو دیدم،

سر کلاس اساتید مختلف تو دانشگاههای مختلف رفتم و کتابی نبوده تو منابع درسی که زیرو رو نکرده باشم،

آسمون همه جا یک رنگه. خیلی خیلی به خودمون بستگی داره که چکار میکنیم.

بعد هم این یادتون باشه که از درس خوندن توی دانشگاه، سه تا چیز نصیب ما میشه،

اول مدرکمون (معدلمون)، دوم سوادمون ( دانش ما نسبت به رشته تخصصی مون)

و سوم تجربه روزهای دانشجویی مون (فعالیت های هنری، فرهنگی، سیاسی).

بعد از یکی دو ترم درس خوندن توی دانشگاه، هممون متوجه میشیم که چی میخوایم و دنبال همون میریم.

دانشگاه فرصت بی نظیریه برای تجربه ی استقلال در یک ماکت جامعه، زور شنیدن و از رو نرفتن،

و اینکه عواقب کارهامون رو خودمون بپذیریم و والدینی نیستن که بیان با مدیر و ... صحبت کنن.


+ تجربه من زیادی سنگین بود. دانشگاهی بسیار سخت گیر و دانشکده ای بسیار منظم و سختگیرتر! 

گرچه اذیت شدم، اما الان با خیلی چیزها که باعث جازدن بقیه میشه، ناامید و دلسرد نمیشم. :)


++ موفق باشین. :)

۱۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مریم بانو

318، اشتباهات مرگبار

تا الان با تشخیص های اشتباه و یا سایر اشتباهات سیستم درمانی مواجه شدین؟

امروز میخوام چندتایی ازین موارد رو از نزدیکانم براتون نقل کنم.

اینها صرفا نقل خاطرات شخصی از خودم و اطرافیانم هست و هیچ ارزش روایی و سندی و ... هم نداره.

من به هیچ وجه منکر تلاشهای پزشکان محترم نیستم و دست همه ی پزشکان با وجدان رو می بوسم.

پزشکی رو میشناسم که از مریض های بی بضاعتش پولی نمیگیره؛

داروی مریض های اورژانسی رو خودش توی مطب بهشون میده تا معطل داروخانه و ... نباشن.

اما گاهی بعضی اشتباهات این قشر محترم... بگذریم.

به خاطرات بپردازیم.

۱۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

291، چند تجربه، قسمت سوم

این پستی رمز دار بود که الان دیگه نیست.

ممنون از دوستی که ما رو راهنمایی کردن در این مورد.

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو

275، چند تجربه، قسمت دوم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
مریم بانو