۲۱ مطلب با موضوع «تجربیات» ثبت شده است

170، عصر جمعه ی بعد از تعطیلات!

اعتراف میکنم که حس  خاصی نسبت به اینکه فردا روز شروع کاری در سال 93 هست ندارم.
اصلا هم دلگیری و .... ندارم امروز. چون فردا برای من یه روزی مثل امروزه. مثل دیروز...
هیچوقت هم فرصت دلگیر شدن برای همچین روزی رو نداشتم.
چون وقتی خوابگاهی بودم، باید به خودم امید میدادم که من می تونم تنهایی از پس کارام بربیام،
برای خودم مادری می کردم و وقت اینجور غصه خوردن ها رو نداشتم!
حالا هم که هیچی کلا...



۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو

142، غلط های املایی از نوع خاص!

دیدین گاهی دارید تند تند تایپ می کنید یه دفعه به جای " مخاطب" مثلا می نویسید: "مطاخب" ؟!

یعنی حروف کلمه درست هستن، منتها جابه جا نوشته می شه. فکر می کنید علتش چیه؟!

علت اینه که شما مغزتون تند تر از دستتون کلمه رو هجی میکنه و جلو میره.

دست بیچاره از مغز سریع شما عقب میمونه خب!

و اینجوری میشه دیگه.


+ این پست مخاطب خیلی خاص داره: جوجه ی عزیز و نازنینم. :)

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

130، تصورات بچگی

یک آقایی بود توی روستایی، بسیار ثروتمند و متمکن.

فقط یک قلم از اموالش یک روستای تجاری هست

که کلا یک سند منگوله دار مربوط به اصلاحات ارضی داره به مساحت 75 هکتار.

از بقیه اموال و زمین و باغ و کارخونه و ..... چیزی نگم بهتره.

همه ی این اموال رو هم خودش خریده بود، با رضایت فروشنده ها و کاملا حلال معامله کرده بود.

وقتی این آقا رو می دیدم، منش و رفتار و ... که داشت، برام عجیب بود جدا.

توی تصورات بچگیم همیشه فکر میکردم اگر من 1/10 این آقا مال و اموال داشتم؛

قطعا دیگه خدا رو هم بنده نبودم نعوذ بالله.

منتها خب امکاناتش رو نداشتم که کافر بشم که! :)

و الان دارم می بینم که کسانی دقیقا با 1/10 اون اموال دیگه خدا رو هم بنده نیستند.

و چنان حرص و تبختری دارن که واقعا حیرت آوره!

+ خدا عاقبت همه ی ما رو ختم به خیر کنه انشالله.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

128، تجربه ی شخصی

بعضی ها مداومت بر محبت و مهربانی و گذشت رو لطف و خوبی تعبیر نمی کنن.

بلکه جزو وظایف آدمی  فرض می کنن و خب ادای فریضه هم که واجبه!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

123،خیانت و وسواس

استادمون بهمون میگفت:

هر جا دیدین که طرف با وسواس خاصی داره کاری رو انجام میده و البته لزومی هم به اون همه دقت و ....نیست،

بدونید داره یه جای دیگه از زندگیش کم میزاره و اینجوری داره خودش رو توجیه میکنه

و روحش رو مثلا از عذاب نجات میده.


+ من مثال عینی این مورد رو الان به خاطرم میاد. توی خوابگاهمون دختری بود که از زمان کارشناسیش،

یعنی حدود 10 سال با یک آقایی دوست بود. هر کدوم اهل یک شهری بودن.

جالب بود که بعد 8 سال گذشتن ازین دوستی

و با اینکه خانوم کلی از خواستگارهاش رو به خاطر این آقا رد کرده بود،

آقا با یک خانوم دیگه عقد کرده بود!

و البته ایشون رو هم داشتن!!!!

به قبل این رابطه و اون 8 سال دوستی کاری ندارم.

منتها وقتی طرف ازدواج کرد؛ چرا باز هم ادامه داد این خانوم؟!

توجیهش این بود که من عاشقشم و کسی بهتر از من اون رو نمی شناسه و ....

این گندکاری رو اینطور می پوشوند که وسواس عجیب طهارت و آب کشیدن! همه چیز رو داشت.

حتی سیم کارت، گوشی موبایل و هر چیزی که فکرش رو بکنید رو میشست!

و خودش رو بسیار تمیز و نظیف و پاک! و پاکیزه می دونست.

و همچنان با اون آقا دوست بود و حتی میخواست باهاش بره مسافرت!!!

بعدش ما خوابگاهمون رو عوض کردیم و خبری ازش در دست نیست!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو