اما نمیشه که!
فردا دیگه فرصت نیست و الخ
+یونگ میگه با ذهنتون معامله کنید.
بگید: ببین! یک ساعت دیگه کار میکنیم!
بعدش باهم میریم بستنی میخوریم مثلا! به مدت یک ساعت!!!
++ خدایا! حواست به من هست آیا؟
اما نمیشه که!
فردا دیگه فرصت نیست و الخ
+یونگ میگه با ذهنتون معامله کنید.
بگید: ببین! یک ساعت دیگه کار میکنیم!
بعدش باهم میریم بستنی میخوریم مثلا! به مدت یک ساعت!!!
++ خدایا! حواست به من هست آیا؟
و فردا با خیال راحت برم حنابندون!
تازه استادم گفته که یک گزارش 20 صفحه ای از یه چیزی آماده کنم براش که هنوز حتی نخوندمش!
105 صفحه هم هست و متنش خیلی آسون به نظر نمیاد! :(
+ خدا به خیر بگذرونه!
++ از عجایب اینه که داورام بیشتر نگران و پیگیرن از راهنما و مشاورم!
حکایت زیر رو بخونید:
"فردی مسلمان، یک همسایه کافر داشت.
هر روز و هر شب با صدای بلند همسایه کافر رو لعن و نفرین می کرد که:
"خدایا ! جان این همسایه کافر من را بگیر. مرگش را نزدیک کن"
(طوری که مرد کافر می شنید)
زمان گذشت و مسلمان بیمار شد. دیگر نمی توانست غذا درست کند؛
ولی در کمال تعجب غذایش سر موقع در خانه اش ظاهر می شد .
مسلمان سر نماز می گفت: "خدایا ممنونم که بنده ات را فراموش نکردی
و غذای من را در خانه ام ظاهر می کنی و لعنت بر آن کافر خدا نشناس ...!"
روزی از روزها که خواست برود غذا را بر دارد ،دید این همسایه کافرِ است که غذا براش می آورد.
از آن شب به بعد، مسلمان سر نماز می گفت :
"خدایا ممنونم که این مرتیکه شیطان رو وسیله کردی که برای من غذا بیاورد.
من تازه حکمت تو را فهمیدم که چرا جانش را نگرفتی!!!"
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خود پرستی
انقدر کارهام گره بیخودی و الکی خورده.
که باورم به اینکه کار به خوبی و خوشی تمام بشه خیلی کمه.
امیدوارم که تمام بشه، و 17 اسفند من راحت شده باشم.
+ همه ی دوستان دفاع من دعوت هستید. تشریف بیارید و خوشحالم کنید. :)
کل اشتباهات و تحقیرهای کسی رو نادیده میگیریم.
از اینکه به ما بی توجهی میکنه، سرسری رد میشیم.
چشممون رو روی کلاس گذاشتن های الکی طرف میبندیم.
فکر میکنیم خیلی بامعرفت ( یا بعضا عاشق!) هستیم.
اما اشتباه میکنیم!
این رفتار نشانه ی مهر طلبی ماست و آدم ها رو خراب میکنه.
آدم ها رو متوقع و پررو میکنه و ما رو هم به جایی نمیرسونه.
اینجوری رابطه رو خراب میکنیم.
خلاصه از ما گفتن بود!