دختر یکی از اقوام تهرانی، سال پیش عقد کرد. خیلی شیک و به دلایل بیخودی کسی از اقوام رو به مراسمش دعوت نکرد. جالبتر اینکه ارتباطش رو با همه به شدت کم کرد. برای من عجیب بود، چون تا قبلش ما با هم خیلی صمیمی بودیم ولی بعد عقدش،نگاه از بالا به پایین خیلی بدی به من داشت. القصه ما بیخیال شدیم و زندگیمون رو میکنیم. دیروز یکی از دوستانش که کمک حالش توی مراسم عقد و خرید و... بود رو توی مترو دیدم، گله میکرد از تیرترکش رفتارش که گویا به ایشون هم رسیده. این نگاه رو تعمیم بدیم؟
نمیدونم چه باید کرد، فقط دیروز وقتی دوستش رو دیدم، فهمیدم که تنها نیستم توی این این مورد و کمی قلبم آرومتر شد.
شاید...
خدا عاقبت همه رو ختم به خیر کنه.
+ دوستان آدرس بزارین رمز تقدیمتون کنم برای خاطرات سفر. متشکرم.