667، زندگی، جنگ و دیگر هیچ

1- اگر بتوانم از خداوند همین الان یک سوال بپرسم و پاسخش را بی درنگ دریافت کنم، حتما خواهم پرسید که دوستان سوری من کجا هستند؟ حالشان خوب است؟ آواره نشده اند؟ کشورشان تا کی باید در جنگ بسوزد؟ می دانید، وقتی به این فکر می کنم که چهارسال آخری که می توانستند در صلح و صفا در کنار خانواده هایشان باشند را صرف تحصیل در کشوری دیگر کردند تا آینده ای بهتر داشته باشند و چیزی جز جنگ و بدبختی و ناامنی نصیبشان نشده، دلم می سوزد...

2- "جنگ همیشه هست. جنگ در زمان ما در سراسر جهان زبانه کشیده و دلیلی ندارد باور کنیم در آینده متوقف خواهد شد. انسان، متمدن تر شده  و هدفش از نابودی هم نوعش بی رحمانه تر...من بارها دیده ام که اگر کسی فقط یک بار خودش ببیند که گاز سفید فسفر با صورت یک بچه چه می کند، یا یک گلوله چه درد بی صدایی به جا می گذارد یا چطور یک ترکش می تواند پای کسی را شکاف دهد، اگر خودش آنجا باشد و این ترس و اندوه را فقط برای یک بار ببیند، می فهمد که هیچ چیز ارزش آن را ندارد که بگذاریم این اتفاقات حتی برای یک نفر بیفتد، چه برسد به هزاران نفر." جیمز نچوی _ عکاس جنگ"


سوریه، سال 2015


+ عنوان پست، نام یکی از کتابهای اوریانا فالاچی است.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو

666، از یک جایی به بعد

1- گاهی ما آدمها باورمون نمیشه که هرچیزی عمری داره و تمام میشه. ولی هرچیزی یک روز تمام میشه. عمر رابطه ها تمام میشه، آدمها عوض میشن و رابطه های قدیمی کارکردهای خودشون رو از دست میدن. این رو اولین بار وقتی لمس کردم که با دوستان مدرسه تهران قبول شدیم. اونها همشون یک دانشگاه و من تنهایی یک دانشگاه دیگه، بدون هیچ دوستی... یادمه یک بار ازین سر تهران کوبیدم رفتم اون سر تهران که دوستانم رو ببینم... اما دوستانم رو ندیدم، کسان دیگه ای بودن. عوض شده بودن. گاهی هرچی هم که زور بزنیم تا ثابت کنیم که همه چیز خوبه و سرجاشه و ... نمیشه. هرچی هم به روی خودمون نیاریم، نمیشه. یک روزی مجبوریم این واقعیت رو بپذیریم...


2- گاهی ما از بعضی اطرافیانمون به عنوان سطل آشغال عواطف و احساسات بد و منفی استفاده می کنیم. موقع هایی که حالمون خرابه بهشون می پریم، بهشون روتُرش می کنیم، قهر می کنیم باهاشون و به طور کلی شخصیت انسانی این آدمها رو نادیده می گیریم، یادمون میره که هرکسی به احترام و محبت و توجه احتیاج داره. این آدم ما رو با بزرگواری تحمل می کنه، حتی ممکنه بپذیره که این خصلت رفتاری ماست و بهمون باج هم بده. اما یک روزی، از ما خسته میشه و میزاره میره. ما رو نادیده می گیره، از رومون رد میشه. اونوقت از هیچ کسی جز خودمون نباید گله کنیم. یادمون باشه که هرچیزی عمری داره...

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو

665، روزهای زندگی

1- روزهای زندگی میگذرند، با سرعتی زیاد. به همین راحتی به انتهای تابستان رسیدیم. هنوز فرصت نکرده ام برای بعضی کتابهایی که میخواستم بخوانم و فیلمهایی که میخواستم ببینم، وقت بگزارم. اما تابستان خوبی بود، با دلمشغولیهای جدید و خوب و موجب تجربه. :)

2- دوستی یک فیلم مستند به من هدیه کرد، با عنوان "عکاس جنگ"  که بر اساس زندگی و فعالیت های جیمز نچوی در مورد جنگ ساخته شده است. خیلی دردناک و تاثر برانگیز است، بیشتر از 20 دقیقه از آن را نتوانستم ببینم. کمی زمان که گذشت، بقیه اش را خواهم دید. به قول آنتوان دوسنت اگزوپری جنگ مثل یک بیماری است، بیماری تیفوس.

3- نتیجه طبیعی بعضی رفتارها را دارم می بینم. اگر مدام دیگران را نصیحت و ارشاد و تحذیر و تنذیر کنیم، کم کم از چرخه زندگیشان حذف می شویم. چند روز پیش در کلاسی شنیدم از قول سید مرتضی آوینی در توصیف شهید بهروز فلاحت پور( فیلمبردار روایت فتح که در لبنان به وسیله راکت اسرائیلی ها به شهادت رسید)، که از ویژگیهای بهروز این بود که در کنار او هر کسی میتوانست خودش باشد، بدون خجالت و بدون ترس. کمی به خودمان نگاه کنیم، رفتارمان با بقیه طوری هست که بتوانند بدون خجالت خودشان باشند یا مجبورند بخشی از شخصیت خود را از ما پنهان کنند؟ به احترام ما یک چیزهایی را رعایت می کنند تا وقتی ما رفتیم دوباره همان رویه قبلی را پی بگیرند؟ جوری هستیم که بتوانیم شخصیت بدون نقاب دیگران را ببینیم، بدون ایجاد ترس و نگرانی...؟

۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مریم بانو

664، پرداختی آرمانی

1- فرض کنید اتومبیل شما در حین خروج از پارک، به اتومبیل پشتی برخورد کرده است. از اتومبیل خارج شده و خسارت وارد را تخمین می زنید، برآورد شما حدود 20 تا 100 هزار تومان است. یک کاغذ بر می دارید، شماره و نامتان را می نویسید و توضیح می دهید که مقصر این تصادم هستید و حاضر به جبران خسارت هستید و حتما با شما تماس بگیرند. شما انسان خوبی هستید و دوست ندارید حق کسی را پایمال کنید.

2- حال همان مورد اول، فرض کنید شدت ضربه به حدی است که میزان خسارت بیشتر از یک میلیون است. خیلی از ماها اگر کسی ما را ندیده باشد، بدون هیچ نشانی صحنه را ترک می کنیم. ما تا 100 هزار تومان دوست می توانیم در راه درست زندگی کردن هزینه کنیم، اما بیشتر از آن را نه!

3- این دو مورد را در مورد آرزوها، اهداف، آرمانها و اعتقاداتمان یک بار بررسی کنیم. سوال این است که ما برای اعتقاداتمان، آرمانهایمان و ... چقدر حاضریم هزینه کنیم؟ چند نفر از ما حاضریم خواب و خوراک را به خود حرام کنیم تا به هدفمان برسیم؟ چند نفرمان حاضریم سرما و گرما را به خاظر اعتقادمان تحمل کنیم؟ چند نفرمان حاضریم برای آرمانمان نه تنها از مال که حتی از جانمان بگذریم؟

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۲
مریم بانو

663، باورها

روی لینک زیر کلیک کنید و یکی از روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی رو بخونید.

برای من که فیزیک خوندم و «باورپذیری» متفاوتی نسبت به عموم مردم دارم،

این متن خیلی جالب بود. یاد یک اشکال مهم دیدگاه کوانتومی در زندگی افتادم،

که یک نقص بزرگ نگاه عدم قطعیتی به عالم، اینه که ما می تونیم هرچیزی رو توجیه کنیم،

حتی اخلاق رو، و برای هرکاری، توجیهی علمی! پیدا کنیم و...

متن رو بخونید، و از این نگاه جالب لذت ببرید.

نامه به رها، جای خالی باورها

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو