در مورد خیانت توی رابطه ی زناشویی حتما کلی مطلب هست که بهتر از اینی هست که من میخوام بنویسم اینجا.
خصوصا که من مجردم و طبعا مثل کسی هستم که بیرون آب نشسته و داره در موردش حرف میزنه.
1- به نظرم باید از کسانی که خیلی به خودشون مطمئنن که هرگز! هیچوقت! خیانت نمی کنن ترسید.
چون برای هر انسانی ممکنه موقعیتش پیش بیاد. آدمیزاده خب!
2- رابطه ی ممنوعه به خاطر اغلب پنهانی بودن، هیجانی داره که گاهی اشتباها به علاقه و ... تعبیر میشه.
در صورتی که خیلی اوقات اینجوری نیست. صرفا چون موقعیت دیدن و بودن با نفر دوم بهتر از اولیه، ما فکر
می کنیم بهش علاقه مند هستیم.
3- همیشه و برای همه ی انسان ها در کره ی خاکی این موقعیت پیش میاد که با کسی آشنا بشن که بهتر از
همسرشون اون ها رو درک میکنه. مهربون تره، از لحاظ جسمی جذاب تره، اصلا شاید بیشتر بهشون توجه کنه
و کلی چیزهای خوب دیگه که هر انسانی بهشون احتیاج داره برای اینکه حس خوبی داشته باشه.
منتها
اون آدم همسر ما نیست! همسر ما کسیه که همه چیز ما رو میبینه و باز هم دوستمون داره.
چه بسا نفر دوم اگر توی اون جایگاه اولی قرار بگیره به ما علاقه ای نداشته باشه.
همسر ما همه ی ضعف ها و کاستی ها، جوراب کثیف، صورت نشسته، همه ی بدخلقیها و بد اخلاقیهامون،
خستگی و بیحوصلگی و خواب آلودگی و هزارتا چیز بد دیگه رو میبینه و بازهم با ما میمونه. برامون غذا میپزه
یا مثلا از اداره زنگ میزنه و حالمون رو میپرسه.
نفر دوم ما رو با لباس اتوکشیده با کت و شلوار مرتب، یا با مانتوی تر و تمیز توی محل کار یا هر جای دیگه میبینه.
فکر نکنم دوست داشتن همچین کسی سخت باشه! مخصوصا که همه ی آدم ها وقتی از خونه میرن بیرون؛
یک ماسکی به صورتشون میزنن و غم و غصه ها و ناراحتیها و ضعف هاشون رو پنهان میکنن.
این ماسک میتونه رفتاری باشه، یا حتی آرایشی باشه که برای پوشوندن نواقص ظاهری ازش استفاده میشه.
4- اگر باز هم فکر میکنیم که ممکنه با نفر دوم خوشبخت تر بشیم. بهتره که کاملا عاقلانه و بالغانه عمل کنیم.
از اولی جدا بشیم، هزینه های انتخابی که با گذشت زمان به این نتیجه رسیدیم که اشتباهه رو پرداخت کنیم.
بعدش بریم سراغ تصمیم گیری برای ادامه ی زندگیمون.
5- خدا عاقبت همه رو ختم به خیر کنه انشالله!