۲۰۰ مطلب با موضوع «روزانه» ثبت شده است

575، مدتی است...

مدتی است که سعی میکنم قبل از حرف زدن فکر کنم،

قبل از نظر دادن فکر کنم و اغلب هم حرف نمی زنم و نظری نمی دهم.

استاد اخلاقی می گفتن، آدم همیشه از همه قدرت و ظرفیتش استفاده نمی کنه.

مدتی هست سعی می کنم در مورد زندگی بقیه تجسس نکنم، سوال نکنم، نپرسم،

مدتی هست سعی میکنم بیشتر کتاب بخونم، کمتر حرف بزنم، کمتر عصبانی بشم...

مدتی هست که...

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
مریم بانو

574، یک حس خوب

1- یکی از بهترین حس های عالم، اینه که با کسانی دیدار کنید که انقدر پیش فرضهای مشترک داشته باشید که لازم نباشه چیزی رو برای هم توضیح بدین. انگار که سالهاست همدیگرو می شناسید. اینجور وقت های آدم دلش آروم میشه، یک جور ذوق خاصی زیر پوستش احساس میکنه.

2- بعضی دیدار ها انقدر غیرمترقبه هست که انگاری خدا جور کرده همچین آدمی رو ببینید. خانم بهار نارنج نازنینم، امروز منو شرمنده خودتون کردین. اینهمه راه اومدین برای دیدن من که میزبان خوبی هم نبودم. انقدر از دیدنتون حس خوبی دارم که خدا می دونه. دقیقا مثل عطر بهار نارنج هستین که تو کوچه های اردی بهشتی شهرهامون می پیچه. خدا حفظتون کنه. :) :*


۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مریم بانو

573، کوتاه نوشت

1- امروز اول بهمن ماه بود. اول یک آغاز، آغاز یک روند جدید در زندگانی، باشد که خوب پیش برود.

2- دلم برایش تنگ شده و نمی توانم این را به او بگویم، دل ندارم که در تنهاییش ناراحت شود ...

3- یکی از ملاکهای خوشبختی از نظر من قدم زدن در غروب یک روز خوب است، حتی در زمستان.

4- یکی دیگر از نشانه های خوشبختی داشتن دوستان خوبی است که همراه با ایشان قدم بزنید.

5- نشانه ی دیگر خوشبختی این است که دوستانی برایتان کتابهایی که دوست دارید هدیه بخرند.

6- سعی کنید مراقب خودتان باشید و لبتان را با لبه کمد تصادم ندهید و شبیه آنجلیناجون نشوید!


+ چقدر مینی مال نویسی سخته ها! :)

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مریم بانو

572، پرسیده می شویم

از الان به مدت 24 ساعت سوالاتتان را از ما بپرسید، با چند تبصره:

1- سوال شخصی نپرسید، مثلا در مورد خانوادم.

2- در مورد خودم بپرسید و چیزهایی که کنجکاو هستین در موردش.

3- خصوصی نپرسید، مخصوصا کسانی که جزو لیست دوستانم نیستین.


+ متشکرم. بفرمایید. :)

۱۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مریم بانو

566، ماست آجری

امروز مادرم ناهار یک غذای خیلی خوشمزه درست کرد. موقع آماده کردن ناهار به مامان گفتم ماست رو من آماده میکنم. گفت باشه. تو ماست خیار و دلال و آویشن و ادویه ای موسوم به "زنیان" ریختم. زنیان رو چند روز پیش از عطاری خریدم به عنوان  مصلح تخصصی ماست! آسیابش کردم و یک قاشق چایخوری ازش ریختم تو ماست. قبلا زنیان خورده بودم و مشکلی با مزه ش نداشتم. اما امروز احساس کردم ماست مزه آجر یا خاک رس یا همچین چیزی گرفته. خلاصه که سر ناهار کلی تبلیغ کردم و از خواصش گفتم تا مادر و پدر یک کاسه از ماست رو خوردن. هر چی اصرار کردم کاسه دوم رو نخوردن! بابا گفت "مزه ی خاک میده! خیلی تلخه." این بود انشای ما. :|


ایشون زنیان می باشند. :)

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو