168، دوقلو ها!

دیشب جایی مهمان بودیم.

دو تا بچه ی دوقلو هم بودن.

یکیشون خواهرم رو خیلی دوست داره،

(خواهرم براش ماهی خریده و این بچه کلی ذوق کرده)

رفته زیر گوش خواهرم میگه این خانومه کیه؟! (منو میگفت!)

خواهرم میگه: مریم خواهر منه!

میگه: خواهرته؟ پس چرا شبیهت نیست؟!

چرا هم قد نیستین؟!  چرا هم سن نیستید!؟ :)


+ بنده ی خدا default  ذهنیش اینه که خواهر و برادرا باید هم قد و هم سن و شبیه هم باشن!!! :)

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

167، دزد زحمتکش!

چند هفته ی پیش دزد محترم و بسیار زحمتکشی تشریف بردن در باغ ما

و کابل برقی که متصل به موتور پمپ بود رو به سختی و تلاش و با خواست خدا

دزدیدن و بردن خونشون.

نامبرده باید در مرحله ی بعدی روکش کابل رو دربیاره و مس داخلش رو ذوب کنه

و به صورت کیلویی به فروش برسونه.

احتمالا حدود 2000 تومن میتونه بفروشه.

که خب حتما این پول حقشه دیگه!

اییییییینهمه زحمت کشیده خب!!!!

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو

166، جوان جویای کار! :)

جوانی هستم جویای کار!

دارای مهارت های زیر:


1- متخصص در حل معادلات دیفرانسیل با مشتقات پاره ای ( که قطعا با این تخصص یه بربری هم دستم نمیدن!)


2- یک مقدار کمی روانکاوی ( که در حدیه که سر کچل خودمو دوا کنم، پس اینم بیخیال!)


3- متخصص در مرتب کردن کمد و ....( packing!)، اتاق و کمدی جایی نامرتب بود می تونم بیام کمک کنم مرتب کنید!


4- توانایی در خوب و موثر گوش دادن به حرف های دیگران و همدلی کردن، پیرزنی اگر پرستار میخواست خبرم کنید!


5- آشپزی به صورت حرفه ای، البته فقظ غذاهای ترش! از پخت انواع شیرینی و کیک و خورشت های شیرین معذوریم!


6- خوش خطی! برچسب کتاب ها و دفترهاتون رو خواستید بنویسید می تونم کمک کنم.( با سابقه ی کار زیااااد! :) )


7- تخصص فوق ویژه برای یافتن اشیای گمشده! یافتن نیمه ی گمشده ی شما مشمول پرداخت هزینه ی اضافی خواهد بود.


+ فعلا همینا رو داشته باشید. کاری سراغ داشتید ما رو بی خبر نزارید!

با تشکر! :)

۲۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

165، قربانی کردن، از آخر به اول!

می دونستید که به سگ ها استخون گوسفند یا شتر قربانی شده رو نمیدن که بخوره؟!

می دونید چرا؟!

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

164، حسادتی بس زیاد!

همیشه به آدم هایی که ثروتمند هستند، و از ثروتشون در راه خدا استفاده می کنند، حسودیم میشه.

تنها دلیلی که گاهی دلم میخواد پول داشته باشم، همینه. که بتونم به بقیه کمک کنم.

همیشه از خدا میخوام که اگر بهم مالی یا چیزی داد؛ جنبه ش رو هم بده.

ظرفیتش رو هم بده که در راه درست ازش استفاده کنم.

من مشکل مالی خاصی توی زندگیم ندارم و خیلی طعم نداری و بی پولی رو نچشیدم.

اما دلم میخواد که پول داشته باشم تا بتونم به خیلیا کمک کنم.

به کسانی که خونه ندارن کمک کنم تا خونه بخرن.

برای کسانی که جهیزیه ندارن تا عروسی کنن جهیزیه بخرم.

برای کسانی که بیمارن دارو بخرم و هزینه های درمانشون رو بدم.

هزینه های تحصیل کسانی که واقعا توانایی و استعدادش رو دارن،

منتها به دلیل مشکلات مالی نمی تونن درس بخونن رو پرداخت کنم.

ای کاش که می شد این کار ها رو انجام بدم.


+ همه ی این هایی که گفتم، و کارهای بی شمار دیگه ای ازین دست،

جزو چیزهاییه که جدا به خاطرش به پدربزرگم غبطه میخورم.

ای کاش الان هم بود و به خیلی ها کمک می کرد.


++ یکی از زارع ها که توی زمین پدربزرگ خیار کاشته بود،

بعد برداشت محصول اومد برای تقسیم محصول و حساب و کتاب.

پدربزرگم دعوتش کرد توی اتاقش، براش چای ریخت و نشستن به حرف زدن.

زارع گفت که دارم میرم مشهد چند روز دیگه.

موقع رفتن پدربزرگ بهش گفت کل نایلون های خیار رو بردار و برو.

سهم من هم مال شما. زیارتت قبول باشه.


+++ این روزها چقدر ما به آدم های این چنینی احتیاج داریم...

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو