۶۱ مطلب با موضوع «طنز» ثبت شده است

120، حرف های خاله زنکی عید! (2)

1- داییم یک کوزه ی عتیقه داره، اومده بود خونمون، گفت اگر عروس بشی، کوزه رو میدم بهت!

گفتم همین مونده بود برای عروسی کردن وعده وعید بدین بهم!


2- این داییم یک پسر 12 ساله داره، وقتی به دنیا اومده بود، داییم میگفت این نامزد مریمه!

همینجوری پیش بره فکر کنم حرف دایی درست از آب دربیاد. :)


۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

118، حرف های خاله زنکی عید! :)

1- همه ی خانوم ها انواع قابلمه ها و کاربردهاش رو میشناسن.  مثلا قابلمه های چدنی و مسی برای درست کردن غذا خیلی خوب هستند؛ منتها نباید گذاشت که غذا توی اون ها سرد بشه. بهتره که از قابلمه های روی یا لعابی برای نگهداشتن غذای اضافه توی یخچال استفاده کرد. در مورد نگهداری ظروف هم به اندازه ی کافی اطلاعات دارن که مثلا با قاشق چوبی و.... غذا رو توی قابلمه ی چدنی هم بزنن. خانوم محترمی هستند که قابلمه های چدن رو بعد ازینکه غذا سرو شد؛ به جای اینکه بشورن، با دستمال پاک می کنن و میزارن توی کابینت!


2- آقا و خانوم محترمی حدود 10 سال هست که ازدواج کردن. بعد از کلی وعده و وعید خانواده هاشون که پوشک و لباس و ....بچه رو کلا ما تقبل می کنیم، شما فقط یک بچه بیارید، چند روز قبل عید شازده پسرشون به دنیا اومده، حالا مادر و بچه خونه ی پدر خانوم هستن. پدر بی جنبه داده با نستعلیق براش بنوسین که " از بوسیدن بچه خودداری فرمایید، حتی شما!" و کل در و دیوار اتاقی که مادر و بچه اونجا هستند رو باهاش پر کرده! زیرش هم نوشته دکتر م. که پزشکشون هست، میگه اینو نوشتم که تاثیر حرفم بیشتر بشه! مثل اینکه بعضیا توی ف.ب. هر چی دلشون میخواد می نویسن و زیرش می نویسن دکتر. شریعتی. !!!!

+ البته همچنان پوشک و سایر ملزومات کودک رو دو تا پدربزرگش تقبل می کنن! خدا عمرشان دهاد!!!



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

116، آرزوهای بر باد رفته!

موقعی که دانشجو بودم، یعنی تا 17 اسفند ماه 92

یکی از مهمترین آرزوهام این بود که دفاع کنم و بعدش چند روز حساااااابی بخوابم!

بلافاصله بعد دفاعم که خونه تکونی بود و کلی کار و ....هیچی!

الان هم که بهاره و من بیکارم و خوابیدن ایییییینهمه لذت بخشه تو هوای بهاری،

عین خروس اول صبحی بیدارم و دیگه کلا خوابم نمی بره!

یعنی اون موقع ها با تلاش زیاد بین 8.5 تا 9 بیدار میشدم!

الان بدون هیچ تلاشی 7 تا 7.5 به طور اتوماتیک بیدار میشم!

چه آرزویی داشتم و چی شد!!!!



۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

109، عید اورژانسی

اصلا اینجوری حال نمیده خداییش!

که همه ی کارهاتو انجام داده باشی.

حمام رفته باشی، بدون اینکه آب قطع بشه.

هییییچ کاری برای ساعت های آخر سال نداشته باشی.

همه چیزو آماده کرده باشی،

هی بشینی منتظر که سال تحویل بشه!

اصلا هیجان  این که همه ی کارهاتو لحظه ی آخر انجام بدی رو نداره!

هی باید غاز بچرونیم تا سال تحویل بشه!!!

عیدی که تا لحظه ی سال تحویل ندویی که عید نیست!


+مادر یکی از دوستان عزیزم مریضه و بستری. لطفا لحظه ی تحویل سال نو دعا کنید براش.

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

96، کرامات خاصه ی بانو :)

از کرامات خاصه ی بانو این بود که ایشان توانایی خارق العاده ای در جابه جایی؛
بسته بندی و اختفای وسایل خیلی مهم در مکان های گوناگون داشتی؛
 و به قدری در این کار تبحر از خود نشان دادی که متصدیان امور پیدا نمودن وسایل بانو که هیچ؛
 گاه حتی خودشان نیز وسایل مخفی شده را نیز پیدا نتوان کردی و این از کرامات خاصه ی بانو بودی!
 ایشان در گره افکندن کیسه ها نیز مهارتی خاص داشتی؛
 به حدی که دوره های آموزشی گره زدن کیسه را به صورت فشرده و تضمینی برای طالبان طریقت برگزار نمودی؛
و طوری کیسه ها را گره انداختی  که دستان کسی را یارای باز کردن آن نبودی
و گاه به روش هایی مانند دندان و مقراض و ... برای گشودن آن متوسل می شدندی.
بانو این توانایی خویش را وقتی که کیسه ی نان عمه جان اینا را گره زدی در حد اکمل به کار بردی تا نانها را از خطر بیات شدن حفظ نمایند؛
لکن عمه بایستی تا هفته ی بعد صبر پیشه کردی تا خود بانو دوباره به منزل ایشان رفتی و گره ها را گشودی.
+خدایشان رحمت کناد! :)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو