۶۱ مطلب با موضوع «طنز» ثبت شده است

136، روبوسی زوری!!!

یک فامیلی داریم، فامیل دور ما هستند!

اگر کسی سر سلسله ی خاندانشون رو دعوت کنه،

کل بچه ها و نوه ها و نتیجه ها و عروس ها و داماد ها و ....

خلاصه به قول ما مرغ و خروس هاشون رو هم جمع می کنن می برن مهمونی!

کاملا در تضاده با سر سلسه ی خاندان ما که خواهرشون هست و

خودش هم خیلی جاها رو نمیره، چه برسه بچه هاش و چه برسه ما رو ببره!

روز اول عید داشتیم میرفتیم جایی عید دیدنی که خونه ی دایی این لشکر عظیم بود!

دیدیم اینا دارن از در میرن تو؛ عزیزان راننده سریعا دور زدن و برگشتن که عصری میایم!

کی حوصله داره با این لشکر روبوسی کنه!!!

بعد رفتیم جای دیگه ای و بعد دوباره خونه ی سرسلسله ی خاندان خودمون.

موقع برگشت دیدیم که بعله! این سیل عظیم به آنجا جاری شده اند!

و اینجور بود که عزیزانی که اکراه داشتند از بوسیدن!!!!

مجبور شدن با همه روبوسی کنن و حسابی صورتشون خیس خالی بشه!!!! :)

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

135، راند دوم شیرینی عید!

امروز باید برم شیرینی بخرم دوباره.

کل شیرینی عید تمام شده و حتی یک دونه ازش نمونده!

چند مدل شکلاتی هم که خریده بودم، فقط یک نوعش مونده.

جالبه که من شکلات ها رو از روی رنگ پوستشون میشناسم

و اصلا نمی دونم خود شکلات چه رنگیه!!!

به مثابه ی شاگرد مغازه شدم کلا! :)

+ آجیل هم که کلا توی فامیل ما معتقدن باید آجیل خوب خرید،

چون مهمون که خیلی آجیل نمی خوره، آدم خودش باید آجیل رو تموم کنه.

پس باید آجیل خوب بخریم!

شب ها که سریال می بینن آجیل نوش جان می کنن عزیزان!

+ ما بریم شیرینی بخریم ظهر شد دیگه!



۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

125، آلوچه!

این عیدی تقدیم دوستان باشه فعلا، به صورت پیش پرداخت!

اصل عیدی رو روز 13 فروردین تقدیم میکنیم!

فعلا شکوفه های گوجه سبز رو داشته باشید،

تا انشالله بعدش میوه رو هم خدمتتون تقدیم کنیم!

باشد که رستگار شویم! :)

+ این باغ کلا پر از درخت های گوجه سبزه، در چند نوع و رنگ و مزه.

منتها به جهت رعایت حال دوستان ما فقط عکس یک درخت رو میزاریم اینجا.

ببینید چقدر دوستتان داریم!!! :)


۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

124، خودشیفتگی!

یه بنده خدایی با پدرم حسابی داشت.

اومده بود پول رو بده، بابا نبود؛ به من میگه پول رو بدم دست شما میرسه بهشون دیگه!؟

گفتم: نمی دونم والا! بابا سفر که رفته بود حدود 100 برابر این مبلغ رو داده بود به من

که مراسم و ....رو راه بندازم که البته پول مورد نیاز برای مراسم یک پنجمش بود!

حالا بازم خود دانید! میخواید بشینید تا بیاد!

+ عجب گدایی هستن بعضیا!!!!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

121، فانتزی!

یکی از مهمترین فانتزی های زندگی من اینه که یه روزی بچه دار بشم.

بچم دختر باشه و اسمش رو بزارم " فاطمه".

+ اصلا اصلا هم به باباش مربوط نیست که در انتخاب اسم دخترمون دخالت کنه!

همین که فامیلیش از باباشه کافیه و سهم دخالت پدر رو تکمیل میکنه! بقیش با مامانشه!

والا...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو