1- امروز برای خواهرم میخواستم نوبت چشم پزشکی بگیرم.
یک بار زنگ زدم 118 و شماره ی جدید مطب دکتر مورد نظر رو گرفتم.
هر چی تماس میگرفتم، کسی بر نمیداشت!
گفتم حتما اشتباهه شماره و حتما اپراتور شماره رو اشتباه خونده برام!
پس دوباره زنگ زدم! این بار به جای اپراتور از اول یه آقایی گوشی رو برداشت،
و گفت که مرکز شماره .... بفرمایید.
منم گفتم: شماره ی مطب خانوم دکتر .... رو میخواستم، آقاهه گفت:
سرکار خانوم، با 118 تماس بگیرید، نه 110.
(انقدر محترم بود که من از خجالت آب شدم و گوشی رو سریع قطع کردم!!!)
2- یک زمانی یک مخاطب وبلاگی داشتم، که خیلی آروم بود و گاهی کامنت میزاشت برام،
بعد مدت ها که اومدم بلاگ، دوباره اینجا هم اومد و برام کامنت گذاشت.
حس آشنای قدیمی بودن به من دست داد و خواستم مثلا صمیمی بشم باهاش.
آخر جوابی که بهش دادم نوشتم: چطوری گل دختر؟ خوبی؟
دیگه نه کامنت گذاشت و نه سر زد به اینجا.
بعد توی وبلاگش رو که کمی دقیق نگاه کردم، متوجه شدم که آقاست!!!
خو اخه واسه چی با اسم مستعار کامنت میزارید بندگان خدا؟؟؟!!!
3- دوست دوران دبیرستان مادرم زنگ زد خونمون،
اولش منو نشناخت و کلی باهام سلام و احوالپرسی کرد.
من هم نگفتم که من "مریم" هستم و نه "مامان مریم"!
اواسط صحبت یهو یه جمله گفتم که مامانم....
خانمه فهمید که من دخترشم! خدا رو شکر که چش تو چش نبودیم اون لحظه!!!