۶۱ مطلب با موضوع «طنز» ثبت شده است

327، تولد بازی!

عرض کنم که چند وقت دیگه تولد منه. علاوه بر تشکر از من بابت به دنیا اومدنم!!! ( آیکون خودشیفتگی خطرناک)،

بهتره که برای خرید هدیه هم راهنماییتون کنم که هدیه ی خوبی بخرید و ازش استفاده کنم من دیگه! نه؟! :)


۳۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو

312، عکس نوشت!

1- این بچه به من می گوید عمه! من یادش ندادما! مامانش یادش داده! نه که عمه نداره!

مادرش هم توی فامیل شوهرش ما رو دوست می داره، بهش یاد داده به من بگه عمه!

هیچ نوع عناد و دشمنی در کار نیستا! صرفا به جهت اینکه بچه کمبود عمه نگیره!!!



2- این کوچولوی ناز خواهر همون عمه فدای بالاییه.

یک شبی من در منزلشان بودم به اتفاق عمه جان خودم و خانواده شان.

ایشون چادر مشکی رو که دست بنده دیدن،

سریعا رفتن چادرشونو سر کردن که منم با عمه مریم برم! الهی قربونش برم. :)



3- این یکی رو که میشناسین!؟ در حال بستنی خوردن!

یکی از تفریحات سالم ایشون از ابتدای کودکی تماس با منزل ما

و قرار گذاشتن برای بیرون رفتن به همراه من و خواهرم بوده است!

  مخصوصا پیاده روی کردن و بستنی خوردن!

حالا کسی هم البته تلاشی نمی کنه به این بچه بگه  که ما ازش بزرگتریم!

مخصوصا مواقعی که ما رو به صورت جمعی "بچه ها" صدا میکنه!

که این شامل مادر من و خودش هم میشه حتی!!!



4- این گل چیست و در نهایت چه خوراکی از آن به وجود می آید؟

نام گل را برای ما بفرستین و یک جعبه پای آناناس جایزه بگیرید!



۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

303، مریم شو!

من میخوام یک شبکه ی ماهواره ای بخرم!

چیه؟ چرا اینجوری نگاه میکنید؟ نمیاد بهم؟!

ازین شبکه ها که کلا یک نفره هست، یکی دوربین رو روشن میکنه میشینه جلوش،

بعد میره سر دوربینو میچرخونه باز میاد میشینه جلوش و حرف میزنه.

ایده هم دارم براش که چیکار کنم. میخوام بگم من روانشناس هستم!

یک شماره تلفن بدم، ملت زنگ بزنن، مشکلاتشونو بگن، منم روانکاویشون کنم!

 مگه من چی کم دارم ازینایی که روانشناسی میکنن توی ماهواره!؟ هوم؟!

خیلی هم شیک و مجلسی هست!

شمام بگید دوستتون توی ماهواره کلی برو بیا داره! کی به کیه اصن؟!

والا...


+ چند وقت پیش منزل یکی از اقوام، بعد صرف ناهار، در حال تماشای یک روانشناس در ماهواره! :

خانومی زنگ زده میگه من با شوهرم دوست بودیم و بعدش ازدواج کردیم.

قبل ازدواج، زمان دوستیمون به من وفادار بود و با کسی دیگه رابطه نداشت.

اما الان داره به من خیانت میکنه. خیلی آشفته ام. چیکار کنم؟ مشکل از کجاست به نظرتون؟

پاسخ خانوم روانشناس!!!:

خب عزیزم مشکل این بود که تو باهاش ازدواج کردی. دلیل خیانتش به تو ازدواج کردنتونه!!!

( باور کنید همینو گفت و بعدشم ما انقدر خندیدیم که بقیش رو نشنیدیم.)


++ برگردیم سر شبکه ی خودمون! من یعنی اندازه ی این خانومه هم بلد نیستم مشاوره بدم ؟!

داشتم میگفتم، یک شبکه میزنم، روزی 2 ساعت هم بیشتر برنامه نمیزارم که کلاس کار حفظ بشه،

شما هم خواستید زنگ بزنید مشاوره بگیرید. اسمش رو هم میزارم: " مریم شو!" (maryam show)!!!


۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

297، مخاطب خاص و بستنی!

امروز با خواهر گرامی بیرون رفته بودیم و در خیابان دز حال قدم زدن بودیم،

که دیدیم یک عدد زوج خوشبخت که به زحمت سنشان به 16 میرسید، دارند از روبرو می آیند.

در حال میل بستنی بودند گویا؛ که بستنی شان تمام شد

و آقای محترم ابتدا چوب بستنی و سپس لیوان آن را به حالت پرتابی پرت کردند!

خانم محترم هم خیلی ازین حرکت قهرمانانه مردش! ذوق زده شده و خنده ای عشقولی فرمودند!

به خواهر گرامی گفتم من اگر با کسی برم بیرون و همچین کاری بکنه، با پشت دست میزنم توی دهنش!

خواهر گرام فرمودن، من کیفم رو میکوبم روی سرش! بی فرهنگ بی نزاکت!


+ پدر گرامی نمیزارن ما یک پوست تخمه از شیشه ی ماشین بندازیم بیرون!!!

میگن پوست میوه و تخمه رو اگر کیسه نایلونی ندارین بریزین زیر پاتون بعدا جارو میکنم من!

والا...

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

295، چند ماجرای روزانه! :)

1- دوستی تعریف میکرد که آقایی ازش خواستگاری کرد. دوستم با پدرش صحبت کرد در مورد اون آقا.

پدر گرامی دوستم فردا صبح از محل کارش بهش زنگ میزنه و میگه که دخترم! به نظرم بهتره بگیم نیان!

رفتم پروفایل فیس بوکش رو چک کردم. به نظر خیلی آدم خوبی نیست. هرز هم میپره گاهی!!!... و تمام!


+ خلاصه گفتم دوستان حواستون به اعمالتون توی دنیای مجازی باشه!!! خودم هم البته!!!


2- همسایه ی عزیزی داریم که چند سالی برای یه دونه پسرش دنبال همسر میگشت،

(خواستگاری من نیومدا! موضوع رو شخصیش نکنید!!! )

و دل خیلی ها رو توی این مدت با کارها و نظراتش شکوند. البته آدم خیلی خوبیه.

دست آخر رفت جایی خواستگاری. دختره اول با حجاب شبیه زنهای عربستانی اومد جلو

و اینا دیدن و ازونجایی که پسرشون اصرار داشت، پسندیدن به ناچار! و عقد کردن...

چند روز پیش عروس و داماد رو توی خیابون دیدم! خانوم وضعی ناگفتنی داشت...


+ خلاصه حواستون به دلهای مردم باشه که خدا جای حق نشسته!!!


3- به این کاکتوس میگن: زبون مادر شوهر!

تعبیرش هم اینه که زبون مادر شوهر اگر خوب باشه گلهای به این زیبایی داره

و دُرّ و گوهر می افشاند مادر شوهر عزیز تر از جان!

اگر هم بد باشه که گفتن نداره! کاکتوسه خب!!! :|



4- این هم کاکتوس دیگر تقدیم به همه ی عزیزان. گل های من خشک شده. :(

اینا کاکتوس های دست پرورده ی مامانه.



اللهم عجل لولیک الفرج

۲۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو