83، پروژه

زندگی بدون استرس و نگرانی برای یک مدت کوتاهی خوبه.

مخصوصا بعد از پروژه ی سنگینی که به سختی به سر انجام رسید.

من 3 بار این پروژه رو از صفر شروع کردم.

(فرض کنید مایکلسون و مورلی یک آزمایشی رو 10 سال انجام دادن،

تهش هم نتیجه ای که میخواستن رو به دست نیاوردن! )

هر چه قبل دفاع اذیتم کردن و هی گره به کارام افتاد؛

روز دفاع انقدر همه چیز از اول جلسه خوب پیش میرفت که جدا نگران بودم نکنه اتفاقی بیفته!

آخه طبیعی نبود که همه چیز این همه خوب باشه! اما بود دیگه! تا آخرش!

( اثر دعای پدر و مادر و دوستان عزیز بود.)

+ یک شیرینی خیلی خوب از بهترین شیرینی فروشی اینجا سفارش داده بودم،

اما بس که هیجانم زیاد بود، حتی بعد جلسه ی دفاع نتونستم یک دونه ازش بخورم!

++ داور داخلیم خیلی شیرینی دوست داره. قبل دفاع به شوخی بهم گفته بود،

شیرینی خوب بخرید توی نمرتون تاثیر داره. اتفاقا خیلی هم سوال پیچم کرد سر دفاع.

اما آخرش بهم نمره ی کامل داد. گفت سوال جای خود، کار شما ارزشمنده و مستحق نمره ی کامل.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

82، بوی تازگی و امید

نرم‌نرمک می‌‌رسد اینک بهار
خوش به‌حالِ روزگار....


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

81، باران...

اینجا داره بارون میاد.

" بکم ینزل الغیث."


+ فرازی از زیارت جامعه ی کبیره.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

80، عرفان و معنا در زندگی(3)؛ شفای بیمار

یک خانومی رو از نزدیک می شناسم، بارها با هم مسافرت رفتیم
 و
چند سالیه که دوست و پایه ی پیاده روی هم هستیم.

23 سالگی بیوه شده و 3 تا پسرش رو تنهایی و به سختی بزرگ کرده.

3سال پیش پسرش سرطان پیشرفته ی خون گرفته.

بعد از چند ماه شیمی درمانی و... نتیجه ای نگرفتن

و گفتن که باید پیوند مغز استخوان رو امتحان کنن تا انشالله جواب بگیرن.

در همین اثنای آزمایش گرفتن از برادرای بیمار و... که سازگاری خونی نداشتن و...

با عنایت ثامن الائمه علیه السلام پسرش شفا میگیره و الان کاملا خوب و سالمه خدا رو شکر.

+ اینو نوشتم در راستای پست قبلی که نکنه نا امید بشیم. فقط کافیه به خدا اعتماد داشته باشیم

و بهترین کاری که از دستمون برمیاد رو انجام بدیم.

++ استادمون می گفت خیلی از ماها راه نرفته، کار نکرده، زحمت نکشیده، مصاحبت نکرده و...

منتظر اتفاقات و معجزه های خاص و بزرگ توی زندگیمون هستیم.

اینها به قول استاد ما " یمکن"( امکان پذیره)، منتها اینها راه! نیست.

+++ چند سال پیش مصاحبه ای خوندم از استاد فرشچیان؛ ایشون می گفتن که شاگردای امروزی کم صبر هستن،

میخوان سریع و تند همه چیزو یاد بگیرن. میگفتن که من انقدر برای استادم رنگ سابیدم که دستام پینه بست.

هر از چندگاهی استادم یک چیزی بهم یاد میداد. اینجوری هم هنر و هم صبر و حوصله رو ازشون یاد گرفتم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

79، عرفان و معنا در زندگی(2)، ختم مجرب برای بخت گشایی!

استادمون یک بار تعریف می کرد که یک خانوم مومن و مذهبی ، آقایی رو میخواستن!

و ختم میگیرن برای اینکه اون آقا بیان خواستگاریشون! ( دقت کنید بیان خواستگاریشون! نه که ازدواج کنن!!!)

از قضا همین اتفاق میفته و آقای محترم به خواستگاری این خانوم میرن؛ اما به وصال نمی رسن!

و همین اتفاق شروعی میشه که خانوم از دین و خدا و .... بر میگرده کلا!

+ اغلب ما دارای ایمان های نیازموده هستیم! اون حدیث معروف امام حسین یادتون هست که

" مردم بنده ی دنیایند و دین لقلقه ی زبانشان " ؟

++ اقلا وقتی نذر میکنید و میخواید کارو از خدا تحویل بگیرید و خودتون به رتق و فتق اموراتتون بپردازید؛

درست و حسابی نذر کنید خب! خواستگاری شد نذر آخه!!؟؟ بگید عروسی اقلا! یا چه میدونم مادر بچه هاش! :)



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو