563، کمی زمستان نوشت

1- شاگرد اخیرم بسیار حواس پرت هست، منتظر هست توضیح مطلب رو تمام کنم و برام خاطره تعریف کنه. یک خواهر دوقلو داره که بسیار درسخون و مورد توجه هست بر خلاف شاگرد توسری خور من. حواسش تا یه جاهایی جمع هست و بعد به کل حواسش پرت میشه و ساده ترین محاسبات رو نمی تونه انجام بده. گاهی فکر میکنم هر کدوم از شاگردانم یک نمونه کاریکاتوری از ایراداتی هستن که تو من حالا کم یا زیاد وجود داره و خودم رو تو آئینه این بچه ها می بینم، و لازمه که تلاش کنم برای تصحیح این اشکالاتم.

2- یکی از موضوعات مشاهدات من تو این سالهای اخیر، دیدن این هست که چطوری بعضی آدمها که به راحتی هر کار رذیلانه ای که دلشون میخواد در حقت انجام میدن، به آسونی دروغ می گن، خوبی های تو رو نادیده می گیرن، خودشون رو حق به جانب می دونن، به راحتی نقدت میکنن ( استادی داشتیم که میگفت انتقادپذیری یک ژست سیاسی هست و من به این جمله باور دارم.)، و بعد که شما کم کم بیخیال میشین نسبت به اون رابطه و کار، دیدن دست و پا زدن هاشون، متاثر کننده هست. آدمها اغلب بلاها رو خودشون سر خودشون میارن، و من فکر نمیکنم هیچ بلایی تو زندگی آدم سنگین تر از شکستن دل کسی باشه...


۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مریم بانو

562، تجربیات کلاسی :)

1- دوره ارشدم دوست داشتم تو یک کلاس روانشناسی شرکت کنم. هزینه کلاس چند برابر پس اندازم بود، تازه لپ تاپ خریده بودم و کلا حدود 20 تومن پول داشتم تو حسابم. تو سایت مذکور دیده بودم که مردم میان چک و چونه میزنن که پول کمتری بدن. مشکل اما پول کمتر نبود، من هیچ پولی نداشتم. یک ایمیل زدم به استاد مربوطه و گفتم میخوام تو کلاس شما شرکت کنم، اما شرایط مالی برای پرداخت یک باره هزینه کلاس رو ندارم. ایشون گفتن شما بیا و فکر پولش نباش. خردخرد پولش رو پرداخت کن. من تا جلسه آخر کلاس کل شهریه رو پرداخت کردم. کلاس خوبی بود و چون پول خوبی هم براش داده بودم، هنوز هم از آموزه هاش دارم استفاده می کنم.

2- این یک واقعیت هست. ما وقتی پولی برای چیزی پرداخت نکنیم قدرش رو نخواهیم دونست. بخوایم باور کنیم یا نه، معیارهای انسانی هم مادی شده، چه برسه به معیارهای علمی. زمان دبیرستان من که حدود 10 سال پیش بود، معلمی ریاضی ساعتی 100 هزار تومن بابت تدریس خصوصی پول می گرفت، به نظر من کار خوبی میکرد. چون مردم تا برای چیزی پول ندن قدرش رو نمی دونن. می دونید مهم ترین تفاوت ادکلن چند میلیونی با عطرهای چند ده هزار تومنی چیه؟ مهم ترین تفاوتشون همین حسی هست که به مصرف کننده میدن. شما وقتی ادکلن چند میلیونی به خودتون می زنید، حس خوبتری دارین، وگرنه برای کسی که به بوهای تند حساسه، فرقی نخواهد کرد و در هر دو صورت سردرد و تهوع خواهد گرفت.

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مریم بانو

561، دلداری

1- ما به خیلی چیزها دل می بندیم، به خونه مون، به اتاقمون، به ماشین پشت ویترین مغازه، به جواهر توی طلافروشی، به خانوادمون، به عشقمون، به خیلی چیزها... به خیلی چیزها به جز دلدار واقعی. میدونیم همه ی اینها از دست رفتنیه ها، اما دلمون گیر همین چیزهای از دست رفتنیه، به همه دل می بندیم به جز به خدا. به خدا که همیشه پیشمونه و نزدیکتر از همه به ماست و از مادر برامون مهربانتره و خطاهای ما رو می بینه و باز هم با یک توبه همون مهربون قبلی میشه، به اون سختمونه دل ببندیم....

2- یک روز خوب، می تونه با یک تماس تلفنی شروع بشه که یادتون بندازه قرار بوده برین خونه عزیز تازه درگذشته و ساعاتی رو با کتابهای کتابخونش خلوت کنید و گذر زمان رو حس نکنید. یک روز خوب میتونه با خوندن دست نوشته های این عزیز شروع بشه و بعد با یک ناهار گرم و خوشمزه کنار خانواده و بعدتر خوابیدن زیر کرسی. یک روز خوب، یک روز بدون نگرانی هست و آروم... خدایا شکرت.


۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
مریم بانو

560، یک جمعه زمستانی

1- انقدر این هفته کار سرم ریخته بود که خدا می دونه. حتی وقت نداشتم درست و حسابی بخوابم. امروز هم که جمعه بود و روز تعطیل، دو تا کلاس داشتم. من واقعا موندم چرا دانشجوها درس نمی خونن و دلم برای خودم سوخت که اینهمه درس خوندم اون موقع ها و همیشه فکر میکردم کمه، اما اینها عین خیالشون نیست! یکی شون نمی دونست فرق تابع با زوج مرتب های دیگه چیه و میخواست فردا حد و مشتق و انتگرال رو امتحان بده! والا... :))))

2- امروز انقدر هوا سرد بود که ما همش منتظر بودیم برف بباره، مادر رفت سبزی های باغ رو چید که اگر برف اومد خراب نشن و حالا باید خشکش کنیم. کارهای مفید دیگه ای هم انجام دادیم. مادر مربای بالنگ درست کرد و من تست کردم و کلی تشویقش کردم. مادر فرنی درست کرد و من نوش جان کردم. خیلی خسته شدم واقعا. نصف کارها با من بود خب. :))))

3- یک اتفاق خوبی که روزهای تعطیل میتونه بیفته اینه که کتاب بخونید. بشینید رو مبل کنار بخاری و کتاب بخونید و خیال ببافید و فکر کنید. حالا فکر کنید این اتفاق چقدر خوب تر خواهد بود که دو تا کتابی که همیشه دوست داشتید بخرید رو دوستی بخرن و بهتون هدیه کنن و تصور کنید چه حس دوست داشتنی خواهید داشت. دل همتون بسوزه! :))))

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مریم بانو

559، روش درخواست از خدا

" هر گاه از خدای سبحان درخواستی داری،

ابتدا بر پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) درود بفرست،

سپس حاجت خود را بخواه،

زیرا خدا بزرگوارتر از آن است که از دو حاجت درخواست شده،

یکی را برآورده سازد و دیگری را بازدارد."

امام علی علیه السلام

نهج البلاغه - حکمت 361

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
مریم بانو