523، اربعین در کربلا

یکی پرسید به نظرت ما جزو 313 نفر یاران امام عصر هستیم؟

اون یکی جوابش رو داد، بنده خدا ما جزو زائرای اربعین حسین هم نبودیم...

۱۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
مریم بانو

522، هدف گزاری برای زندگی

1- حتما دیدین آدمهایی رو که مثلا میرن رشته تجربی، چون خواهر بزرگترشون تجربی خونده، میرن باشگاه، چون یکی رفته باشگاه و لاغر شده، میرن تو محله ای بالاتر از سطح توان مالی شون خونه می خرن، چون جاری شون این کارو کرده، تو دانشگاه میرن رشته ای که پسرخاله رفته بوده، میرن پزشکی چون پدرشون همیشه دوست داشته پسرشون پزشک بشه وووو

2- این آدمها هیچوقت برای خودشون زندگی نمیکنن، در بهترین حالت دارن زندگی های نکرده پدر و مادر، اطرافیان و .... رو زندگی میکنن و در حالت بدتری دارن خودشون رو به دیگران شبیه میکنن. چشم و هم چشمی خانمان سوز از عوارض این مسئله هست. مثلا تا خرخره میرن زیر قرض تا ماشینی رو بخرن که برادرشون برای خانوادش خریده، یا همسرشون رو مجبور میکنن سرویس طلایی رو بخرن که جاری شون جدیدا خریده و ....

3- همیشه به خاطر داشته باشید، برای برنامه ریزی برای رسیدن به اهدافتون، خودتون، علاقه مندی ها و توانایی های خودتون رو مدنظر قرار بدین. نهایتا شما هستین که باید این برنامه رو اجرا کنید و در صورت اجرا نشدنش احتمالا حال بدی رو تجربه خواهید کرد. این حال بد ربطی به کمال گرایی نداره. به نشناختن ظرفیت های درونی مون و برنامه ریزی ورای توانمون، مربوطه. خودمون رو بشناسیم، علایق و توانمون رو در نظر بگیریم و بر مبنای اون زندگی کنیم...


۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
مریم بانو

521، مهمانی نوشت

 امشب مهمان داشتیم. عمو جان و دایی پدرم و خانواده هایشان.

عموجان ما تنها کسی هستن که به کتابخانه ما دست میزنن و ما چون خیلی زیاد دوستشان داریم،

ازین موضوع استقبال میکنیم. وگرنه در این مورد خیلی ناموسی برخورد می کنیم،

اگر کسی نگاه چپ به کتابهایمان بیندازد!

مصطفی چند وقت پیش می فرمود که این کتاب رو تازه خریدی؟

گفتم نه. ده سال پیش هدیه گرفتم. گفت دروغ نگو! گفتم من دروغ میگم عایا؟!

گفت پس چرا انقدر نو هست؟! گفتم چون من خوب ازش مراقبت میکنم.

+تنها چیزی که همیشه نگرانشم اینه که نکنه مصداق آیه ی

"کمثل الحمار یحمل اسفارا" باشم...

++ به همسر گرامی در آینده باید بفرماییم که ما به اندازه یک وانت کتاب داریم!

از اول با ایشان طی کنیم بهتره به نظرم که بعدا مشکلی پیش نیادش! والا...



۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مریم بانو

520، فیزیکس!

1- ترم سوم یک هم اتاقی داشتیم که به دلایلی عذرش رو خواستیم و از اتاقمون رفت. ترم چهار یک دختری اومد اتاقمون، کم از فرشته نبود. یک انرژی مثبت بی نهایت بود. یک دختر از خراسان جنوبی، بی نهایت مهربون و خواستنی. کامپیوتر می خوند، نرم افزار. برای ارشد میخواست بره فیزیک بخونه. هر چی ما گفتیم سخت میشه برات و ... قبول نکرد. خلاصه که قرار شد کنکور بده.


2- روز کنکور، آدرس رو گرفت و بر خلاف همه ما که با آژانس میرفتیم کنکور ارشد بدیم، با تاکسی و اتوبوس رفت و امتحان داد. رتبه ش شد 420. اون سال کنکور آسون بود، زیاد هم نخونده بود، اما خب خدا خواست و قبول شد، فیزیک نظری، دانشگاه الزهرا. ( دوستان علوم پایه می دونن فیزیک الزهرا چه خبره و چه تئوری کارهای خفنی داره!!!)


3- یادمه ترم 10 لیسانس بود و درگیر کارهای فارغ التحصیلی و پروژه و نمره درس "معماری کامپیوتر" از سخت گیرترین استاد دانشکده کامپیوتر و ... این وسط رفت ثبت نام و برنامه کلاسهاش رو گرفت. ترم اول کلاس " دینامیک نظری" داشت. اوایل ترم بر خلاف دانشگاه ما که از 20 شهریور کلاسها تشکیل می شد و حتی دیده شده بود هفته اول مهر ما میان ترم بدیم، کلاسها تق و لق بود براشون و گاهی می رفت و گاهی نمی رفت.


4- اولین جلسه کلاس "دینامیک نظری" رفت سر کلاس نشست و یک ساعت به درس گوش داد. همش براش سوال بود که چرا این درس رو متوجه نمی شه اصلا! بعد اینجور برای خودش توجیه می کرد که حتما چون رشته  لیسانسش فیزیک نبوده اینجوریه و باید خوب بخونه  و خودش رو برسونه و تلاش مضاعف و ..... خلاصه بعد از یک ساعت متوجه می شه، اشتباها به جای کلاس خودش، رفته سر کلاس "اسپکتروسکوپی" ترم 7 لیسانس گرایش اتمی مولکولی!


5- دوست نازنین من، ترم های آخر به حرف ما رسید و متوجه شد اساسا ( این تیکه کلامش بود)، اشتباه کرده رفته فیزیک و باید همون کامپیوتر رو ادامه می داد. دورادور ازش خبر دارم. هر جا هست، خدا حفظش کنه.


۱۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مریم بانو

519، زنی در باد...

1- از زمان غارنشینی، مرد ها برای تامین معاش خانواده به شکار می رفتند و زن ها در خانه مراقب بچه ها و خانه شان بودند. به مرور زنها توانایی "بوکشیدن" خطرات را یافتند. حیوانی خطرناک، هوای سرد و نامطبوع و .... بخشی از چالشهای زنهایی بود که مردهایشان در خانه نبودند. دوران غارنشینی به پایان رسید، اما این توانایی در زنان نهادینه شد. آن ها قادرند خطرات، دروغ، بدی ها و ... را تشخیص دهند. زن ها اغلب دیرباور تر از آن چیزی هستند که تصور می شود. زن ها هنوز هم می توانند خطرات را بو بکشند. هنوز به سختی اطمینان می کنند.  زن ها با نگاهی به چشمهای شما متوجه احساستان خواهند شد، اگر مادر باشند، اگر خواهر باشند، اگر معشوقه باشند.... هیچ گاه قدرت این حس کهن زنانه را دست کم نگیرید.


2- این قدرت شگفت زنانه که عصاره زندگی زنان در قرون و اعصار مختلف هست، یک جا به صورت ارادی و به طور کلی از کار می افتد! زمانی که زنی عاشق می شود، عشق به او جسارتی خواهد داد که به کلی به عشق دل ببندد، در این حالت بسیار آسیب پذیر خواهد بود، به راحتی دلش خواهد شکست، و هر چه را بگویید و هر وعده ای که بدهید، بی شک شما را باور خواهد کرد...


۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مریم بانو