1- از دیروز که از تهران برگشتم، انقدر خستگی و کوفتگی دارم که انگار تریلی از روم رد شده، همه ی بدنم گرفته. امروز سر کلاس خوشنویسی نمی تونستم درست بنویسم حتی. نمی دونم چرا اتوبوسه اینهمه صندلیهاش سخت بود، انگار طراحش آدمها رو بدون پا در نظر گرفته بود! به اتوبوس نامناسب دو روز خستگی و دوندگی و ... توی این دانشگاه و اون دانشگاه رو هم اضافه کنید! رو به موتم یعنی!
2- توی کلاس خوشنویسی یک دختر 12 ساله هست که چپ دسته، جالبه بدونید که دفترش 90 درجه با دفترهای معمولی موقع نوشتن زاویه داره، اما مثل بقیه مینویسه. (متوجه شدین چطوری؟!)، میگفت که توی مدرسه هم همینطوری مینویسه. خیلی با استعداده. انقدر از خودش توی خط - نقاشی استعداد نشون داد که استاد گفت بره تذهیب هم یاد بگیره.
3- در مورد نظریه " بالغ - والد- کودک" توی روانکاوی چیزی میدونید؟ یک مثال میزنم. فرض کنید به کسی تلفن می زنید و اون به هر دلیل جواب نمیده به تلفنش. واکنش هر کدوم از این سه تا دراین مورد متفاوت هست ( این بحث ادامه داره):
کودک: ناراحت میشه و اصطلاحا به خودش میگیره و میگه که منو دیگه دوست نداره و ازینجور صحبت ها.
والد: حالا به تلفن من جواب نمیدی؟! صبر کن تا این بار حالتو بگیرم متوجه بشی اوضاع از چه قراره.
بالغ: حتما طرف دستش بند بوده یا گوشیش سایلنت بوده. دوباره بهش زنگ میزنم.