۲۰۰ مطلب با موضوع «روزانه» ثبت شده است

231، بهار نارنج

راستش تا امسال بهار خیلی این موضوع رو حس نکرده بودم که چرا میگن اینجا "شهر بهار نارنج" هست.

شاید چون همه ی سال های قبل دلمشغولی و استرس داشتم نمی دیدم این چیزها رو...

اما دیروز عصر و روزهای قبلترش که پیاده روی می رفتم، توی این هوای اردیبهشتی،

به معنای واقعی کلمه این رو حس کردم و لمس کردم.

چند روزیه که مادر دستگاه عرقگیری رو آورده گذاشته توی حیاط و عرق بهار نارنج میگیره.

کل خونه بوی بهار گرفته.

+ من فکر میکنم موسم عاشقی الان هست، نه لزوما پاییز. الان که همه جا نشانه های پروردگار عاشق هست

و میشه حضورش رو توی تک تک این زیباییهای بی نهایت لمس کرد...

الان که گل ها باز شدن. الان که نگاه کردن به اینهمه زیبایی های چشم نواز لذت بخش و دوست داشتنیه.

تبارک الله احسن الخالقین.


بعدا نوشت: انقدر ایراد گرفتین از گل که یک کارگر آلوچه چین خسته

مجبور شد بره تو باغچه حیاط از شکوفه های بهاری عکس بگیره. :)


۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

230، شغل موقت!

کارفرمای محترم فرمودن عصر برم برای آلوچه چینی.

البته منظور از عصر بعد از ناهار بوده. گفتن زودتر بیاین.

خب خدا رو شکر. یک 24 ساعت از کار قبلی تا فعلی بیکار بودیم! :)


تا ببینیم بعدش خدا چی میخواد.


حدیث روز: " لذتی که درچیدن آلوچه هست درخوردنش نیست! "

+کارگر آلوچه چین!


++ فردا هم به همین کار مشغول می باشیم. :)

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

229، گلداری!

امروزمادرگرام به خاک گلهای من نگاه کرد و گفت
واقعا انتظارداری بااین خاک سفت و خشک
گلها رشد کنن؟!
گفتم هرروزآبشون میدم.
گفت دیدم کاکتوسهاروغرقاب میکنی!
+من خیلی تو گلکاری و گلداری بی استعدادم!




این گل رو من نکاشتما! کار مادر گرامیه.
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

227، آلوچه ی نوبرانه

امروز مادر گرامی از باغ چه مقادیری آلوچه چیدن و آوردن خونه.

در واقع اولین بار بود که آلوچه میچیدن. توت فرنگی چیده بودن قبلا.

و من آلوچه ها رو شستم و با سبزیجات موسوم به "دلال"

که برای ماست و نارخاتون و ترشی استفاده میشه خوردم.


+ جای همه ی دوستان خالی.

++ به جهت جلوگیری از فحش خور شدن

و بازی نکردن با روح و روان دوستان

از گذاشتن تصاویر مربوطه صرفنظر می کنم!

:)





۱۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

226، برادر مرزبان!!!

دوستان راستی کسی چرا نپرسید برادر من، محل خدمتش کجا شده؟!

عرض به حضور شریفتون که ایشون حدود یک هفته قبل از تقسیم نیروها

رسته شون عوض شد و از مرزبانی به یک جای دیگه که اسمش نمیدونم چیه تغییر پیدا کردن!

از کل پادگان 600 نفری کمتر از 50 نفر اینطوری شدن.

بعد ایشون الان در شهری حدود 20 کیلومتری شهر ما در حال انجام خدمت مقدس سربازی هستن

به صورت پارالمپیک!

یعنی کارشون اینه که صبح تا 2 بشینن و از مردم موبایل تحویل بگیرن و اسمشونو یادداشت کنن!

خسته نباشن واقعا!!!

دیروز اومد خونه، چاق هم شده تازه! اینجا قابلمه روهمراه غذا میخورد هم چاق نمیشد،

بس که تحرک داشت!

حالا الان مجموعا روزی صد قدم راه نمیره! واقعا دست مریزاد باید گفت به اینجور خدمت به میهن!

این بود آرمان های ما!؟



۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو