۲۰۰ مطلب با موضوع «روزانه» ثبت شده است

83، پروژه

زندگی بدون استرس و نگرانی برای یک مدت کوتاهی خوبه.

مخصوصا بعد از پروژه ی سنگینی که به سختی به سر انجام رسید.

من 3 بار این پروژه رو از صفر شروع کردم.

(فرض کنید مایکلسون و مورلی یک آزمایشی رو 10 سال انجام دادن،

تهش هم نتیجه ای که میخواستن رو به دست نیاوردن! )

هر چه قبل دفاع اذیتم کردن و هی گره به کارام افتاد؛

روز دفاع انقدر همه چیز از اول جلسه خوب پیش میرفت که جدا نگران بودم نکنه اتفاقی بیفته!

آخه طبیعی نبود که همه چیز این همه خوب باشه! اما بود دیگه! تا آخرش!

( اثر دعای پدر و مادر و دوستان عزیز بود.)

+ یک شیرینی خیلی خوب از بهترین شیرینی فروشی اینجا سفارش داده بودم،

اما بس که هیجانم زیاد بود، حتی بعد جلسه ی دفاع نتونستم یک دونه ازش بخورم!

++ داور داخلیم خیلی شیرینی دوست داره. قبل دفاع به شوخی بهم گفته بود،

شیرینی خوب بخرید توی نمرتون تاثیر داره. اتفاقا خیلی هم سوال پیچم کرد سر دفاع.

اما آخرش بهم نمره ی کامل داد. گفت سوال جای خود، کار شما ارزشمنده و مستحق نمره ی کامل.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

82، بوی تازگی و امید

نرم‌نرمک می‌‌رسد اینک بهار
خوش به‌حالِ روزگار....


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

81، باران...

اینجا داره بارون میاد.

" بکم ینزل الغیث."


+ فرازی از زیارت جامعه ی کبیره.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

76، خوابگاه و دنیا

سالهای زندگی خوابگاهی بهم یاد داده

که همیشه مجبوریم همه چیز رو بزاریم و بریم

و فقط چیزهای ضروری و لازم رو برداریم

بعضی از چیزهایی که باقی میزاریم

ممکنه به درد کسی بخوره و بتونه ازش استفاده کنه

بعضیاش هم دور ریختنیه

+ اومدن از خوابگاه مثل رفتن از این دنیا می مونه.

بعضی کارهای ما باهامون هستن. کارهای خوب و با ارزشی که انجام دادیم.

بعضی کارهامون به درد خاصی نمی خورده و دور ریختنی بوده.

بعضیاش هم جوریه که مردم می تونن ازش استفاده کنن. مثلا اگر خیری به کسی رسونده باشیم.

++ کاش حواسمون به همه ی کارها، حرف ها و رفتارهامون باشه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

75، زن عمو

مادر یه زن عمو داشته که به رحمت خدا رفته.

سر مزارش مردم میرن و شمع روشن می کنن و ....

(بچه هاش نزاشتن، وگرنه تا الان براش بقعه و بارگاه هم ساخته بودن!)

کلا هم زمانی که زنده بود و هم الان، ارادت عجیبی بهش داشتن و دارن.

زن عموی مادر یه سیده خانومی بود که معلم قرآن روستا بوده.

چندین نسل توی روستا قرآن خوندن رو ازش یاد گرفتن.

خیلی زن مهربون و پاکی بود و با کرامات عجیبه البته.

یک جملش که همیشه باعث میشه ازش یاد کنم، این بود که میگفت:

دتر ( توی زبان ما تحبیب شده ی دختر میشه دتر)، خدا صابرون رو خیلی دوست داره. صوبر باش دتر، صبور باش.

باور کنید شنیدن این جمله از زبونش وقتی به پشتت دست میکشید و نوازشت می کرد واقعا آروم می کرد آدم رو...

خدا رحمتش کنه.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو