۲۰۰ مطلب با موضوع «روزانه» ثبت شده است

74، شیرینی مضاعف!

امروز تو راه برگشت از پادگان رفتیم دانشکده ی ما نماز خوندیم.

من پیاده شدم رفتم به نگهبان میگم میشه بریم نماز بخونیم توی مسجد؟!

میگه: بله. راستی دفاع کردین!؟

میگم: آره. شنبه. :)

میگه: خب شیرینی ما چی پس!؟

میگم: من هم شنبه شیرینی آوردم، هم دوشنبه. هر دو بار هم به نگهبان ها شیرینی دادم.

میگه: من که نبودم. یه شیرینی طلب دارم از شما.

گفتم: باشه. انشالله یک روزی شیرینی میارم براتون. :|


+ اینجور که پیداست این قصه سر دراز داره. البته که من شاکی نیستم. خیلی هم خوشحال میشم که بقیه رو مهمان کنم به غذا.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

73، خواستگار فنچ!

مصطفی دیروز میگه چند ساله که داری درس میخونی؟! کلا چند ساله که مدرسه و دانشگاه و ... میری؟

گفتم: سه برابر سن تو.

گفت: اااااااااااه. دیگه نخون. ولش کن!

گفتم: باشه. هر چی تو بگی. :)

میگه: خب حالا باید عروسی کنی!

گفتم: باشه. با کی عروسی کنم خوبه به نظرت؟!

با خوشحالی گفت: من اگر بزرگ بودم با تو عروسی می کردم!

گفتم: من با تو عروسی نمی کردم! :|

والا....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

72، سفر یک روزه

امروز صبح راه افتادیم رفتیم دیدن داداشم.

10 صبح راه افتادیم. 5 عصر خونه بودیم.

کلا هم یک ساعت و نیم پیشش بودیم.

وقتی خونه بود مثل همه ی خواهر و برادرا زیاد با هم بحث می کردیم.

به دقیقه هم نمیرسید یادمون میرفت.


اما الان همش دلم براش تنگ میشه.

شاید چون جدی جدی دیگه مجبور شدم باور کنم که بزرگ شده.

و اینکه دیگه هیچوقت روزهای قبل برنمی گردن.

وقتی از سربازی برگرده، باید بره دنبال کار و ....

نمی دونم. گیجم. فکر کنم به این میگن mother complex.  :(

+ داداشم مرزبانیه. اگر بره مرزهای شرقی احتمالا شبا تا صبح نمی تونم بخوابم از نگرانی. :(((

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

66، :(

سالهاست که تلویزیون نگاه نمی کنم.

مدت هاست که اخبار گوش نمی کنم.

مدت هاست که تو پورتال های خبری فقط دستور پخت غذا و.... از همین چیزهای بی خاصیت می خونم.

حدود 2 ساله که از دوستان سوری بی خبر هستم.

حتی دوست ندارم به این فکر کنم که نکنه اتفاقی براشون افتاده. گرچه شهر یکیشون کلا به توبره کشیده شده. :(

اصلا طاقت این حجم درد رو ندارم که بخوام حتی تصور کنم...

+ مادر اینجور وقتا با صدای بلند میگه: " خدایا صاحب ما رو زودتر برسون. " الهی آمین...

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو

65، حورالعین!؟ :)


این هم تصویر حورالعین ما!

حتی تطابق اسمی هم داره.

هر کسی هم معنی اسمش رو ازش بپرسه، میگه یعنی " سیاه چشم بهشتی". 

اعجوبه ایه برای خودش.

ناز و شیرین. همونجوری که هر کسی آرزو داره دخترش باشه! :)


۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو