بهانه نوشتن این پست هدیه تولدی هست که دوست عزیزم برام خریده.
باشد که سایر دوستان یاد بگیرن از ایشون! والا...
(البته فیروزه ای عزیز هدیه شون رو به ما دادن و انصافا خیلی هدیه باحالیه.
عکسش رو نمیزارم که ریا نشه و یا دلتون نخواد!)
بهانه نوشتن این پست هدیه تولدی هست که دوست عزیزم برام خریده.
باشد که سایر دوستان یاد بگیرن از ایشون! والا...
(البته فیروزه ای عزیز هدیه شون رو به ما دادن و انصافا خیلی هدیه باحالیه.
عکسش رو نمیزارم که ریا نشه و یا دلتون نخواد!)
می دونم که خیلی هاتون منتظر بودین خبری از من و دوستمون که با هم همسفر بودیم، بشنوین
توصیفات خاص رو کنار می زارم، فقط انقدر بگم که به همون مهربونی و محبتی که هممون فکر میکنیم هست
و حتی مهربونتر از تصور ماست. :)
دوم اینکه خیلی خوشحالم که کسی که از لحاظ اخلاقی و شخصیتی خیلی خیلی با هم تفاوت داریم،
تونستیم نقاط مشتزکی پیدا کنیم، دغدغه های مشترک، اهداف مشترک و ...
جای تک تکتون خالی بود دوستان
امیدوارم که به زودی بقیه دوستانم رو ببینم.
+ عزیزی رو هم دیروز در حرم زیارت کردیم، بی نظیر بود، خیلی خوب و مهربون...
بابا اینا انقدر مهربون و با محبتن که من از خودم خجالت کشیدم خدایی. :(
در راه برگشت هستیم، توی قطار
همیشه از حرمت بوی سیب می آید
صدای بال ملایک عجیب می آید