۲۰۰ مطلب با موضوع «روزانه» ثبت شده است

206، خونه داری

اول برای مادرم دعا کنید. مشکلی براش پیش اومده، دعا کنید زودتر حل بشه به خیر و خوشی.

دوم اینکه امروز کلی کار دارم توی خونه.

تکلیف های کلاس خوشنویسیم هم مونده.

یه سر هم باید برم تامین اجتماعی.

سوم اینکه کارفرمای من یک حسن خوبی (!) داره

و اونم اینکه خودش در مورد اینکه هر وعده چی باید درست کنم تصمیم میگیره.

من اقلا برای این موضوع انرژی نمی زارم!

(اقلا بار یک تصمیم گیری از روی دوش من برداشته شده!)

+ کارگاه اکابر هم مونده که تازه دارم مطالب رو دسته بندی میکنم.

این بار بعضی هاشون دو برابر من سن دارن و

جدا نمی فهمم انگیزشون برای ارشد خوندن بعد این همه سال چیه!؟

باید کارگاه خوبی از آب در بیاد! (آیکون یک اعتماد به نفس که بعدا دست و پا در آورده!!!) :)

++ من امروز نمیرم کلاس خوشنویسی. فردا میرم. جوهرم کپک زده این یه ماهه تمرین نکردم. :(

مشق ها هم چنگی به دل نمیزنه، باید بیشتر کار کنم. :(


۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

205، آموزش آشپزی (2)

و از نشانه های خاله زنک شدن آدم این است که

هی راه به راه عکس غذاهایی که درست میکنه رو بزاره برای بقیه!

و اما بعد، آموزش آشپزی

1- ته قابلمه ی برنج رو یک ملاقه ماست، یک ملاقه آب،

یک قاشق چای خوری زردچوبه، و یک قاشق غذاخوری روغن بریزید،

ته دیگ برشته خواهید داشت.

میتونید شیر هم بریزید، که باعث نرم شدن ته دیگ میشه، و مناسب افراد پیر و بی دندونه. :)


2- قیمه رو با مخلوط گوشت گوساله و گوسفند درست کنید، که هم لعاب بندازه، هم خیلی رقیق یا غلیظ نشه.


3- ماست رو با خیار، سبزی خشک ( یا مثلا سبزیجات معطر ماستی موسوم به دلال، که در شکل ملاحظه میفرمایید)،

تخم شنبلیله ی پودر شده، پودر موسیر ( استفاده از سیر حق الناس به گردن داره و توصیه اکید میشه که استفاده نفرمایید!)

و کمی هم گلپر مخلوط کنید. هم جلوی سردی ماست رو میگیره و هم خوشمزه میشه. 


۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

203، پشت دریاها شهری است

پشت دریاها شهری است

که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است

...

قایقی خواهم ساخت

خواهم انداخت به آب

دور خواهم شد ازین خاک غریب

دور خواهم شد...

+ ساحل دانشکده، عصر امروز.


۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

202، شقایق های بهاری، تقدیم به دوستان

این شقایق های بهاری تقدیم به شما دوستان عزیز مجازی

فقط یک سوال:

چرا گل های من پس رشد نمی کنن؟!



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

201، دانشکده،بیگاری،کارگاه...

خب من الان توی کریدور دانشکده نشستم، 

بس که بیکارم خاله زنک بازیم گل کرده!

اما توی دانشکده ی ما پرنده پر میزنه، اما دریغ از یک بنی آدم!
دانشجوی محترمی که قرار بود ما کمکش کنیم،
شکر خدا کمکی لازم نداشت و خودش همه چیو بلت بود!
استاد البته قبل اومدن ایشون فرمودن شما بیاید برای بچه ها کارگاه برگزارکنید هفته دیگه.
فعلا یه هفته ای کار جور شده برام،بیکار نیستم.
اردیبهشت هم قراره برم آلوچه چینی
خرداد هم آشپزی(البته نمیدونم چه مدتیه)
تیر هم که ماه رمضونه، بعدشم خدا بزرگه ایشالله.
عین ندید بدید ها هر جای دانشکده رفتم عکس گرفتم،
درخت های سبز و مرتفع، شقایق های رنگی رنگی، گل های خوشرنگ...(چرا گل های من پس رشد نمی کنن؟!)
فعلا لب دریا نشستیم روی صخره ها.
جای همه دوستان خالی.

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو