۱۲۳ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

98، بوی عید

درسته که بهار داره میاد.

و حیاط خونه ی ما و باغچه کلا بهاری شده.

اما وقتی پدربزرگ و مادربزرگ،

و کلی از کسانی که روز اول عید به ذوق دیدنشون از خواب پامیشدی، دیگه نیستن؛ 

هیچ چیزی دیگه بوی عید های بچگی رو نداره.

+ برق چشم های بچه ها وقتی نایلون ماهی عید رو محکم گرفتن دستشون واقعا دوست داشتنیه

و منو میبره به سالهای دور؛ به عید های بچگی. به خونه باغ بزرگ مادربزرگ.

یادش بخیر...

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

90، بهاران

بعد از فوت پدربزرگ، مفاتیحش رو که باز کردیم؛ یک ورق کاغذ پیدا کردیم
که روش یک بهاریه نوشته شده بود. مربوط به زمانی بود که عید با محرم مقارن شده بود، در سالها قبل.
مطلعش این بود:
این گردش نوروز عزای شه دین است
غوغای حسین است که در عرش برین است

و الی آخر که یک روضه ی تمام عیار بود.
امسال هم عید دلگیره...
اللهم عجل لولیک الفرج
+ دیروز رفتیم باغ. دیدم که زردآلو شکوفه داده. از نزدیک شاهکار بود. تا حالا همچین شکوفه هایی ندیده بودم.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو

86، یک روز در دانشگاه (2)، جراحی لیزیک چشم

حتما شما هم در سالهای اخیر افراد زیادی رو دیدین که با یک جراحی ساده عینکشون رو گذاشتن کنار.
خیلی وسوسه انگیزه، نه؟! فکر کن برای همیشه از تحمل سنگینی یک جسم روی بینی و چشمتون خلاص میشین!
پارسال جمعی از دوستان توی یک رستوران نشسته بودیم و مشغول صرف غذا بودیم.
یکی از دوستانم که مادرشون چشم پزشک بسیار معروف و ماهری هستن، به تازگی همراه خواهرش از آمریکا اومده بود. خواهر دوستم از زمان کودکی عینک میزاشت و آخرین نمره ی چشمش 3.75 بود. پارسال که اومده بود؛
به مادرش گفت که چشماش رو جراحی لیزیک کنه.
 (گویا جراحی هست که در اون عیوب عدسی چشم رو با تراشیدن یک لایه ی چشم با لیزر، برطرف می کنن.)
مادرش هم گفت نه! و هر چه اون اصرار کرد، مادرش راضی نشد.
می گفت کسی با نمره ی چشم زیر 5.5 نباید این جراحی رو انجام بده!
وقتی دوستم تعریف می کرد، من و جمعی دیگر از دوستان که همه مهندس بودند، یک صدا پرسیدیم: چرا؟؟؟
دوست دیگه ای که پزشک بودن، علتش رو برامون توضیح دادن. (ایشون شاگرد اون خانوم چشم پزشک بودن.)
گفت که وقتی این جراحی انجام میشه، قرنیه (؟!) چشم نازک میشه. وقتی فرد به آب مروارید دچار بشه،
بخاطر این نازک بودن؛ امکان جراحی براش نیست و نمیشه بیماریش رو درمان کرد.
و اینکه مراقبت های بعد عمل، مثل اینکه تا مدتی نباید بارسنگین بلند کرد و به صفحه ی مانیتور نگاه نکرد و ....
معمولا رعایت نمیشه، گرچه که خودش رو در ابتدا نشون نمیده، اما آسیب های جدی به بافت چشم میزنه!

+ شنیدین معیار بعضی ها برای انتخاب همسر اینه که دختر خانوم عینکی نباشه!؟
 اونوقت حق نمیدین که طرف با نمره ی زیر 2 بره چشمش رو جراحی کنه؟!
۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

83، پروژه

زندگی بدون استرس و نگرانی برای یک مدت کوتاهی خوبه.

مخصوصا بعد از پروژه ی سنگینی که به سختی به سر انجام رسید.

من 3 بار این پروژه رو از صفر شروع کردم.

(فرض کنید مایکلسون و مورلی یک آزمایشی رو 10 سال انجام دادن،

تهش هم نتیجه ای که میخواستن رو به دست نیاوردن! )

هر چه قبل دفاع اذیتم کردن و هی گره به کارام افتاد؛

روز دفاع انقدر همه چیز از اول جلسه خوب پیش میرفت که جدا نگران بودم نکنه اتفاقی بیفته!

آخه طبیعی نبود که همه چیز این همه خوب باشه! اما بود دیگه! تا آخرش!

( اثر دعای پدر و مادر و دوستان عزیز بود.)

+ یک شیرینی خیلی خوب از بهترین شیرینی فروشی اینجا سفارش داده بودم،

اما بس که هیجانم زیاد بود، حتی بعد جلسه ی دفاع نتونستم یک دونه ازش بخورم!

++ داور داخلیم خیلی شیرینی دوست داره. قبل دفاع به شوخی بهم گفته بود،

شیرینی خوب بخرید توی نمرتون تاثیر داره. اتفاقا خیلی هم سوال پیچم کرد سر دفاع.

اما آخرش بهم نمره ی کامل داد. گفت سوال جای خود، کار شما ارزشمنده و مستحق نمره ی کامل.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

75، زن عمو

مادر یه زن عمو داشته که به رحمت خدا رفته.

سر مزارش مردم میرن و شمع روشن می کنن و ....

(بچه هاش نزاشتن، وگرنه تا الان براش بقعه و بارگاه هم ساخته بودن!)

کلا هم زمانی که زنده بود و هم الان، ارادت عجیبی بهش داشتن و دارن.

زن عموی مادر یه سیده خانومی بود که معلم قرآن روستا بوده.

چندین نسل توی روستا قرآن خوندن رو ازش یاد گرفتن.

خیلی زن مهربون و پاکی بود و با کرامات عجیبه البته.

یک جملش که همیشه باعث میشه ازش یاد کنم، این بود که میگفت:

دتر ( توی زبان ما تحبیب شده ی دختر میشه دتر)، خدا صابرون رو خیلی دوست داره. صوبر باش دتر، صبور باش.

باور کنید شنیدن این جمله از زبونش وقتی به پشتت دست میکشید و نوازشت می کرد واقعا آروم می کرد آدم رو...

خدا رحمتش کنه.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو