۱۰۷ مطلب با موضوع «ذهنیات» ثبت شده است

495، خصایص

یکی از ویژگی های آدمیزادی و یا بهتره بگم یکی از bug های طراحی بشر،

اینه که وقتی کسی اون رو "خر" فرض میکنه؛ ناراحت و دلخور میشه،

هممون کمابیش اینجوری هستیم و این تجربه رو به انحاء مختلف داریم،

هممون توی زندگیمون ازین آدمها دیدیم و ازشون ضربه خوردیم،

از آدمهایی که فکر میکنن خیلی زرنگ هستن؛

از آدمهایی که فکر میکنن خوبی کردن وظیفه منظم شما

و خوبی دیدن حق مسلم خودشونه؛

از کسانی که فکر میکنن اگر چیزی رو به روشون نمیاری

یعنی متوجه نشدی و نفهم تشریف داری؛

متاسفانه این خصوصیت در رفتار آدمها داره زیاد میشه،

من در برخورد با همچین کسانی

ممکنه که بازم باهاش رابطه داشته باشم،

اما هیچوقت دلم باهاش صاف نمیشه،

و مثل سابق بهش نگاه نخواهم کرد،

و صد البته هیچوقت بهش اعتماد نخواهم کرد.

شما چطور؟ چه میکنید با این آدمها؟


۱۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مریم بانو

487، مرور زندگی

توی زندگی همه ی ما آدمهایی هستن که بعضی چیزهاشون رو دوست داریم و بعضی خصلت هاشون رو نه.

ما از این آدمها، در مقام دوست، معلم، همسایه، نویسنده یک وبلاگ، یک سیاستمدار حتی،

 از هر کدوم ازین آدمها میتونیم چیزهایی یاد بگیریم و چیزهایی رو که دوست نداریم یاد نگیریم!

خوبه که حواسمون باشه که لزومی نداره روی بعضی چیزها مکث کنیم و بمونیم و از رشدمون جا بمونیم.

همین که از کسی، از حرفش، از عملش ( حتی یک حرف یا کار خوب)،

سوای موارد دیگه( که به سلیقه یا سبک زندگی ما نمیخوره)،

بتونیم چیزی یادبگیریم و ازش استفاده کنیم، خیلی ارزشمنده.

لزومی به کنکاش توی زندگی خصوصی مردم نیست.

مشکل بعضی هامون هم اینه که دین رو در بستر فردی تعریف کردیم،

در صورتی که ابعاد اجتماعی دین در کتاب آسمانی بیشتر مورد توجه هست،

(این مثال نیست، صرف یادآوری طولانی ترین آیه قرآن درمورد ثبت معامله هست.)،

بعد ما از جایی که قرار داریم، تو زندگی خصوصی مردم کنکاش می کنیم،

که بُعد اجتماعی به دینداریمون بدیم و همه ی اموری که حالت فردی داره رو،

توی بطن جامعه رتق و فتق می کنیم.

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
مریم بانو

484، جانم حسین...

پدربزرگ سالها قبل خاطره یک شب عاشورایی که تو کربلا بودن رو برامون تعریف کردن،

این خاطره رو تقریبا ده سال پیش گفتن برامون، مربوط به حدود شصت سال پیش میشه،

میگفتن شب عاشورا هیئت عزاداران یک میدان گاهی بزرگ درست کردن توی بین الحرمین،

بعد یک نمایشی شبیه تعزیه اجرا میکنن و شهادت تک تک یاران امام رو نشون میدن،

میگفتن مردم همون واکنش های همیشگی رایج به این جور مراسم ها رو نشون میدن،

یکی از بازیگران نمایش که لباس شیر پوشیده، میاد روی صحنه و میره کنار نهر علقمه،

دستی نمایشی رو بلند میکنه و میزنه به سرش، با این حرکت کل جمعیت میره جیغ میزنن و گریه میکنن،

پدربزرگ آدم کم حرفی بود، فقط همین خاطره رو برامون گفتن،

میگفتن شب عاشورا توی کربلا کسی تا صبح نمیخوابه...

یاد اون روضه میفتم... مکن ای صبح طلوع... مکن ای صبح طلوع

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است...

ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است...

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مریم بانو

481، دانشگاه

در صفحه ایسنتاگرام گروه متمم، این جمله از «درو فاوست»، رییس دانشگاه هاروارد را نقل کردند.

او که در جمع دانش آموزان سخنرانی می‌کرد در مورد تجربه‌ی دانشگاه، حرف‌هایی زده بود که – مضمونش – چنین بود:

دانشگاه، گذرنامه‌ای برای ورود به مکان‌های متفاوت و جدید است. برای ورود به زمان‌های دیگر. برای تجربه‌ی شکل‌های دیگری از اندیشیدن. فرصتی برای اینکه خودمان را به شکل دیگری بفهمیم. برای اینکه ببینیم زندگیمان، چقدر با دیگرانی که در زمان‌ها و زمین‌های دیگر زیسته‌اند شبیه است. برای اینکه ببینیم زندگیمان، چقدر با آنها متفاوت است… (منبع نقل قول)



دانشگاهی که شما در اون درس خوندین چقدر شبیه به این توصیف بوده؟

منصف باشید. در ضمن نیاید بگید اونجا هاروارد بوده و اینجا....

۱۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مریم بانو

477، کمی از هر دری

1- مادربزرگ مرحوم من همه ی زندگیش یک بار غذای بیرون نخورد، یک بار ماست و شیر پاستوریزه نخورد. به جز سفرهای زیارتی، همه ی عمرش رو توی یک خونه بزرگ تو روستا زندگی کرد. پدربزرگ من سیگار نمی کشید، تو خونشون یک قلیون هم نبود.نه دیابت داشت و نه چربی خون و ... اما مادربزرگ سرطان خیلی سختی گرفت. طوری که تومور سرطانی در مرحله ای تشخیص داده شد که قابل درمان نبود و صرفا مسکن هایی بهش دادن تا دردش رو کمتر کنه. خواستم بگم سلامت زندگی کردن لزوما تضمینی برای بیمار نشدن نیست. خیلی عوامل دیگه ممکنه دخیل باشن، ناراحتی، غم و غصه، استرس، دلتنگی و ... همه میتونن جسم رو بیمار کنن.

2- اون موقعی که ماشین ها یک دفعه پرش قیمت داشتن و فی المثال پراید شده بود 20 میلیون رو یادتونه؟ اون موقع هرجا می رفتم، همه از گرون شدن قیمت پراید حرف میزدن. یادمه یک شب رفتیم جایی مهمانی. دختری بود از اقوام، با ناراحتی میگفت دیدی پورش شده 900 تومن؟! (پدر نامبرده مولتی میلیاردر از راه حلال هستن و اون موقع یک بنز 600 میلیونی داشتن). من خندم گرفته بود از تفاوت سطح دغدغه های آدم ها...

3- دیدین بار اول که ساک می بندیم بریم سفر ممکنه کلی وسیله ببریم که به کارمون نیاد و کلی چیز با خودمون نبریم که به دردمون بخوره و نداشته باشیمش؟ وقتی میخوایم یک سفر مهم مثلا حج بریم، حتما قبلش با کسانی که قبلا رفتن صحبت میکنیم که چیزی رو از قلم نندازیم. حکایت ازدواج هم همینه. جمع بندی من از تمام مطالب و تجربیات و شنیده ها و دیده ها و ... در مورد انتخاب همسر اینه که لزوما مرد یا زن ایده آل ما کسی نیست که ما باهاش خوشبخت بشیم.کمی دقیق باشیم توی زندگی دیگران و ازون مهمتر کمی انعطاف پذیر در معیارها و ملاک های شخصی و سلیقه ای مون.


نیلوفر آبی روی سطح آب بندان

۳۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو