یکی از مسائل حل نشده ی هزاره ی سوم مسئله ی تکینگی در یک دسته معادلاته.

بزارید یک مثالی بزنم تا متوجه بشید تکینگی به چی میگن.

فرض کنید که شما با کسی دوست میشید؛ اول همه چیز آرام و خوبه. بعد از مدتی ناپایداری هایی ایجاد میشه.

مثلا شما توقعتون از دوستتون بیشتر میشه. در اینجا دوست شما دچار یک سری نقاط حل نشده و ... میشه.

مثلا یک حفره هایی توی دلش به وجود میاد.

بعد توقعات و انتظارات شما به صورت نمایی زیاد میشه. (تابع نمایی که میدونید چیه؟!)

این باعث ایجاد یک حالت بینهایت خالی میشه. یعنی یک حفره ی بزرگ و عمیق که هیچ جوره نمیشه پرش کرد!

+ حل مسئله ی تکینگی و به عبارتی حل این چاه عمیق یکی از هفت مسئله ی مهم علم هست

و برای حلش نوبل هم میدن حتی!

++ با دل آدم ها این کارو نکنیم. حتی اگر  دوستمون انقدر بزرگوار باشه

که همه چیزو بریزه توی خودش و صداش در نیاد،

باز هم اون جای خالی اذیتش میکنه!

+++ توی این پنجره های صفر و یکی بیشتر از هر چیزی حواسمون باشه که

پشت هر پنجره یک آدم نشسته با قلب و روح!

حواسمون باشه به آدم ها زخم نزنیم. حواسمون باشه با توقعات بیجا و بی اندازه

و قضاوت های به دور از انصاف ناراحتشون نکنیم. گاهی زخم ها دیر خوب میشن.

گاهی خوب میشن، اما جاشون باقی میمونه و آزارشون میده. خیلی حواسمون باشه. خیلی ...