تازه کلاس سوم دبستان رو تمام کرده بودم. طبق تجربه ای که مادر داشتن،

فرمودن که کلاس چهارم ریاضیش سخته؛ و من باید تابستون برم کلاس.

مدرسه ی ما یک مدرسه ی دولتی بود و ازین قرتی بازیا نداشت!

بنابراین من به نزدیکترین مدرسه غیرانتفاعی به خونمون رفتم برای کلاس ریاضی.

معلم کلاس ریاضی تابستونی من "خانوم راد" بود که معلم کلاس چهارم همون مدرسه غیرانتفاعی بود.

توی همون کلاس های یک روز درمیون ایشون من رو کشف؟! کردن

و به مدیر مدرسه گفتن که منو ببره مدرسه خودشون!

من رو مجانی ثبت نام کردن و بردن مدرسشون و البته ازین بابت هنوز هم راضی و خوشحالن . ( چرا؟!)

معلم من اصلا خوش اخلاق نبود. اصلا مهربون هم نبود. اما آدم خوبی بود و منصف بود.

توی کلاس هم براش فرقی نداشت که من بهترین دانش آموزش بودم یا کسی ضعیف ترین دانش آموز کلاس بود.

با همه یکسان برخورد میکرد. حتی میتونم بگم من رو خیلی بیشتر از شاگردای دیگه دعوا میکرد. :)


+ دو سال پیش رفتم دیدن معلمم. حالا توی یک مدرسه ی پسرانه درس میده.

انقدر از دیدنم خوشحال شد که خودم انقدر ذوق نداشتم! :)

من همیشه مدیون خانوم راد هستم. حتی وقت هایی که دعوام میکرد. خدا خیرش بده.