مسئله اینه که ما خیلی از وقت و انرژیمون صرف کارهایی میشه که به ما ربطی نداره.

خودمون رو درگیر هر مسئله ای میکنیم ( قاشق میشیم برای هم زدن هر آشی!)

و از مسیر رشد توی زندگی خودمون میمونیم، خوبه که حواسمون باشه!

سوال اول

پدر ما در هر حال پدر ماست، این که رفته دوباره زن گرفته، موضوعیه که به مادر ما مربوطه،

و نه به ما. ما در هر صورت باید احترامش رو حفظ کنیم.

سوال دوم

خواهر و برادرا به هر حال باهم آشتی میکنن و روسیاهی میمونه به ما...

سوال سوم

خیلی اوقات مردم برای ما درد و دل میکنن که خالی بشن فقط،

نه که ما دوره بیفتیم برای حل مشکلشون اقدام کنیم.

من نمیگم به کسی کمک نکنیم. میگم که از طرف جلوتر راه نیفتیم تدبیر کنیم برای حل مشکلش.

راهنماییش کنیم. اما بدون اجازه و رضایت طرف اقدامی نکنیم.


+ این مطلب توی ذهنم خامه هنوز. نوشتمش که با کمک شما کاملش کنم. :)

++ نظرات و پاسخ ها رو هم بخونید خوبه. :)