1- بعضی آدم ها هستن که دو برابر دوزی که باید؛ دارو مصرف میکنن، و تازه بعد چند روز متوجه میشن. 

این آدم ها ازین فرصت استفاده کرده و از شما حلالیت میطلبن، معلوم نیست که چه بلایی سرشون میاد. 

مدیونید فکر کنید این آدم من بودم!!! خب به من چه؟ روی قرص کاغذ زده نوشته هر دوازده ساعت ||.

این یعنی چی خب؟ یعنی هر دوازده ساعت دوتاشو بندازین بالا دیگه. مگه غیر از اینه؟!!! والا...


2- یک ویدئو روی نت هست، به اسم " ف ح ا ش ی ا س ت ا د ح ز ب ا ل ل ه ی " .  توصیه ی خاصی

درمورد دیدن یا ندیدنش ندارم.فحش خاصی هم یاد نمیگیرید! منتها خاطرتون باشه که مسیحی هستن.

نه حزب اللهی! میبینید که رسانه ها چطور میتونن روی دیدگاه ما تاثیر بزارن!؟ باورپذیری تون چطوریه؟

هر چی بشنوید رو باور می کنید!؟ ببینید چطور!؟ همیشه قضاوت هم میکنید!؟

من این استاد رو از نزدیک میشناسم.  یکی از مهمترین آدم های زندگی من بوده. خیلی مهم...


3- گفتم مریضی. یاد یک چیزی افتادم. دیدین ما ایرانیها وقتی میخوایم از یک در رد بشیم چقدر تعارف میکنیم؟

بعدش وقتی سوار ماشین هستیم توی خیابون انگار داریم گیم میزنیم و میخوایم از روی ماشینها رد بشیم؟!!!

انگاری ماشین برای ما مثل یک زره هست که خیلی راحت خود واقعیمون رو نشون میدیم پشت فرمونش.

مثل یک پوشش عمل میکنه که بهمون این امکان رو میده که ترسمون رو بریزیم و راحت هرکاری دوست داریم بکنیم.

دیگه کجا ازین مثالها میشه پیدا کرد؟ :)


بعدا نوشت:

بهترین شب زندگیتون چه شبی بوده؟ کجا گذروندینش و در چه حالی بودین؟

جواب خودم رو فردا مفصل می نویسم توی یک پست. :)